4 اسلاید صحیح/غلط توسط: مرگ و عشق انتشار: 3 سال پیش 120 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام به اجی های گلم. ببخشید پارت داستان رو دیر گذاشتم. بریم سراغ داستان
□یه یه یه تفنگ بدید🤪😡(تفنگ رو گرفتم دستم، خیلی حالم بد بود سرم گیج
میرفت، تفنگ رو دادم دست سانا. آروم توی گوشش گفتم)سرم گیج می ره نمی
تونم با تفنگ بزنمش، لطفا تو بزنش🙂🤪
...■من؟😧...□اگه ازش خوشم میومد نمی زاشتم حتی ذره ای از دستم کتک بخوره،میخوام بهت ثابت کنم که دروغ نمی گم🤪🙂بهت صبح گفتم هیچ کس اجازه نداره به زن من بد نگاه کنه🤪🙂(تفنگ رودادم دستش)تو قراره زن من بشی نباید از این جور چیزا بترسی😠🤪(دیدم نمی زنه تفنگ رو با دستاش بالا آوردم، دوتا دستام رو گذاشتم رویدستش و فشار دادم.که صدای تفنگ رو شنیدم فکر کنم تیر بهش خورد)سانا زندست؟( یهو صدای گریش در اومد. که گفت: نه نه😭😧...□جیمین ازت میخوام این دختر هدیه من به گرگ هات باشه...#گرگ های من؟😳...□اره... #ولی رفیق این سر تا پاهاشو رو عمل کرده😳...□چه ربطی دارهمن قیمت این رو دو برابر بهت میدم ولی نمیخوام دیگه باشه...#خیلی خب باشه ببینم چی میشه😒...□جیمین😠... # بابا گفتم باشه میبرمش😪...□خیلی خب برات میارمش تا جلوی جنگل. سانا کمکم کن تا بریم (جواب نشنیدم)سانا چیشده؟...■تهیونگ ولم کن😠😰😭(خواستم برم که دستم رو گرفت)میگم ولم کن...□لطفا کمکم کن. ممنونم جیمین میتونی بری راستی برای مراسم فردا بیا...# اه راستی یادم رفت سانا تو از طرف من چه هدیه ای دوست داری؟😇...□(وقتی این رو گفت کنجکاو شدم ببینم سانا چی میگه ولی اومد پشت سر من قایم شد، شروع کردم به خندیدن ولی احساس کردم اون خوش حال نیست)(اسلاید بعدی)
..#سانا چیزی شده😧...■نه هق نه😭..□ عزیزم چی شده🤨(سرم خیلی گیج می رفت ولی طوری رفتار کردم که حالم خوبه)...■(آروم رفتم سمت گوش تهیونگ و بهش گفتم: میخوام تنهایی بهت بگم😭...□اهم اهم جیمین ممنونم که تا اینجا اومدی میتونی هدیه رو خودت انتخاب کنی...# خیلی خب باشه من خودم
انتخاب میکنم ولی نه نمیگید😌(چیمی رو
به قلاده بستم، که تا تونست دوید به طرف
در رفتم با داد گفتم)سانا و تهیونگ بهتون از صمیم قلب تبریک میگم😇...□(به طرف سانا برگشتم)سانا بیا بریم به اتاق تو شاید این خدمتکارت حرفمون رو بشنوه🙂(دستم رو انداختم روی شونه هاش که پس زد و فقط دستم رو گرفت، منم کاری نکردم و باهاش به طبقه سوم رفتم. در اتاقش رو باز کرد که وارد شدیم، انگار اتاقش نبود)...■تهیونگ اینجا اتاق من نیست اما یه لحظه صبر کن(رفتم به اتاق تهیونگ و تمام دارو ها رو برداشتم، و به سمت پشت بام عمارت رفتیم)اینجا اتاق من نیست ولی بیا اینجا بشین😢(وقتی نشست من نشستم دارو رو از توی پاکت در آوردم و بهش گفتم)سرت رو بیار بالا می خوام دارو رو بریزم توی چشمات( وقتی ریختم، نشستم روی زمین) تهیونگ من نمیتونم بهت اعتماد داشته باشم😔...
□چرا😐...■این دختر...□سانا خواهش میکنم اون رو ول کن، تو بیشتر به من اعتماد داری یا اون دختر؟...■حالا که فکرش رو میکنم نمیتونم به اعتماد کنم، ازت میترسم😔...□ساناا😧...■تهیونگ خواهشا عصبانی نشو نمی خوام دیگه سرت گیج بره، فقط دو دقیقه به حرفم گوش بده(چند ثانیه سکوت کردم و گفتم)
من آمادگی این رو ندارم که زن تو بشم😔(اسلاید بعدی)
من آمادگی این رو ندارم که زن تو بشم😔
(من تهیونگ رو دوست داشتم ولی دیگه نمیخوام زنش باشم، اون شغلی داره که باید با زن های دیونه هم سر و کار داشته باشه[خودتون می دانید که منظورم دیوانه
چیه]و من دیگه چشمش نیام)این زخم روی صورتم فعلا برات قشنگه ولی بعدا حتی دوست نداری به من نگاه کنی😔 دور و بر تو خیلی زن قشنگ...□بس کن سانا😐نمی خوام فریاد بکشم، خودم مهم نیستم ولی نمیخوام تو رو اذیت کنم، تو زن منی حتی اگه دوستم نداشته باشی، هیچ وقت تو رو رها نمیکنم، دور و بر من اگه یه عالمه زن زیبا باشه، مهم نیست چون اون تویی که برام زیبایی. چه بخوای و چه نخوای تو زن منی و قراره فردا رسمی بشه😐تو مال منی🙂(بلند شدم و به آسمون خیره شدم)عزیزم هر موقع خواستی بیای پشت بام عمارت به منم بگو
اینجا بدون تو اصلا کیف نمیده😉(دستش
رو گرفتم و کمکش کردم تا بلند بشه، تلفنم
زنگ خورد جی هوپ بود)رسیدی؟...هوپ:
اره ولی این بادیگارد هات نمی زارن من وارد بشم...□گوشی رو بده به یکیشون. راه
رو باز کنید تا وارد بشه(دست سانا رو گرفتم تا با هم دیگه از پله ها پایین بریم سرعتم رو زیاد کردم که رسیدیم به در. جی هوپ رو دیدیم)سلام...☆سلام تهیونگ😦...□چیزی شده؟...■سلام😀...☆وااووو🤐...□(به سانا نگاه کردم که یهو چشمش رو گرفت، عصبانی به جی هوپ نگاه کردم و گفتم)منظورت چیه😡
...☆( دست تهیونگ رو گرفته بود، باورم نمیشه😲ولی چشماش چرا بسته شدن) تهیونگ تو چرا...□چرا چی😡...☆چرا اینقدر پیر شدی😂...□(شروع کردم به خندیدن که جیهوپ گفت: خانم کیم شما با
تهیونگ چیکار کردید😁...■چرا😀...☆
اون داره لبخند میزنه😂...□بس کن هوپ
(کتش رو صاف کرد)...☆راستی تهیونگ پس سو کجاست😃...■(لبخند کارم از روی صورتم محو شد، به تهیونگ نگاه کردم که سرش رو پایین انداخته بود)(ادامه داخل نتیجه هست)
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
چرا کمتر از همیشه نوشته بودی اجی😕 من همه رو درست نزدم دوباره از اول اومدم😂😂
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی مثل همیشهههههههههههههه اجییییییییییییییییییییییییییییییییی❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
عالی بید اجی جونم ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مرسی خوشگلم لطف داری❤❤❤❤دلم برات تنگ شده بود کجا رفته بودی؟
قربونت❤
مسافرت جات خالی بود❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
آفرین خوب بود
عاولیییی آجی خوشکلم
راستی آجی
اگه پارت بعدو نوشتی و من ندیدم ببخشید چون من دارم میرم مشهد و نیستم
هر موقع اومدم شهر خودمون داستانتو حتمااااا میخونم عشقم
چشم عزیزم برو به سلامت❤❤❤
❤❤❤❤❤
اجییییی بزارررر
بعدو*
آجى جون نميزارى پارت بعدى؟😕
چشم اجی جونم من سه روز میخوام بزارم نمیشه چشم میرم دوباره بزارم
مممرسيييى💕🙂
راستى ديروز يهو ديدم داستان اجيت اومده رو صفحه اول😅
بعد بهش گفتم ك خاهرت اجى منه😹گفتم بهش باهم درگيرى دارين؟اخه نست ساخته بود برين تو داستان خاهرم بگين داستان من بهتره😹😐
دستت درد نکنه اجی😂❤اجی نه بابا دعوا چیه😂❤
😹❤️
عاججج چرا نمیزارییی خوبب
جناب همه جا تشريف دارن🗿
اجی چرا چرااااااا منو اینقدر کنجکاو میزاری میری🥺🍫منم دللللل دارممممممم یو نو؟؟؟؟؟؟؟ پارت بعدی روب زار یا با دمپیی بیام😐🌊
اجی ببخشید تو رو خدا😂اجی من داستان رو دو روز پیش گذاشتم ولی منتشر نمیشه😂❤به خدا نمیخوام توی استرس بمونید. ولی من جای حساس کات نکردم چجوری شد؟😂
من کلم وقتی کات میکنی کنجکاو میشم😹🍹
اهان پس خواهر من اینجوری دوست داره؟😂از این به بعد خیلی دسترسی کات میکنم