part1
بعداز یک سال داشتم از نیویورک بر میگشتم به پاریس🇫🇷 خیلی خوشحال بودم چون دیگه لازم نبود یواشکی بیام پاریس و تبدیل به دختر کفشدوزکی بشم و دلم خیلی برای دوستام تنگ شده بود مخصوصا برای آدرین و لوکا😒💚 بالاخره هواپیما توی فرودگاه ایستاد و منم پیادا شدم..... باورم نمیشد همه اومده بودن به من خوش آمد بگن توی فرودگاه همشون تک تک بغل کردم.(ب جز آدرین و لوکا).. آلیا باهام تا خونه اومد وقتی رسیدم خونه دیدم مارسل(برادر مرینت) روی مبل نشسته و داره بازی کامپیوتری انجام میده رفتم بالاسرشو گفتم: نیازی نیست خوشآمد بگی خودم فهمیدم خوشحالی.... ma: چ عجب بالاخره مادمازل مرینت اومد پاریس👌😐🇫🇷ــــــ m: دیگ تو نیومدی گفتم من بیام. ــــma: بل بل...... بعد رفتم توی اتاقم تا پامو گذاشتم تو اتاق برنامه هشدار آکومایی صدا داد.... با خودم گفتم: بذار برسم پاریس بــــــــــعـــــــــــد🙄 تبدیل شدمو رفتمـ. ck: سلام بر بانوی من😍...... ly: سلای پیشی🐈بزن بریم.... بعد از گذشت یک ساعت بالاخره شرور رو شکست دادیم.... رسیدم خونه از پس فردا مدرسه ها شروع میشد پس گرفتم بخوابم تا فردا زود بیدار شم
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عالیی بودد زود پارت بعد و بده 🤩😇
منتشر شدع
اها
پارت دوم توی بررسی💖
زیبا بود
ممنون
عالی عالی عالی بعدییی زود
فالویی بک بده😊😊
بک دادم
مرسییی
عاااااالی پارت بعدی
چشم فردا میذارمش توی بررسی
عالییییییییی
اره بزار دوستش دارم
چشم حتمن🫐💖
عاليييييييييي بود 💖
😍ممنون
خیلی قشنگ بود💛🪄
ممنون