ببخشید یکم طول کشید 🙏💖
خلاصه : برای صبحانه خوردن همه رو بیدار کردم سر سفره چون بلد نبودم چطوری از چاپستیک استفاده کنم خیلی آروم به تهیونگ گفتم اونم بهم یاد که جونگکوک از شدت عصبانیت تند تند نودل های داغ رو خورد که همه زدن زیر خنده که جونگکوک همون لبخند رو زد که قلب من تندتر از قبل زد
صبحانه رو خوردیم و جمع کردیم ، گوشیم زنگ خورد ، رفتم گوشیم رو برداشتم ، وای دیدم بهترین دوستم ماریا بهم زنگ زده (تو و ماریا از بچگی باهم بزرگ شدید) با خوشحالی تموم جواب گوشیم رو دادم ، ( تو $ ، ماریا@) $وای ماریا جونم عشقم دلم برات تنگ شده @ا/ت جونم منم دلم برات تنگ شده نفسم ، "از زبان تهیونگ : صبحانه رو جمع کردم رفتم توی اتاق جیمین ، تق تق
جیمین: بیا تو ، رفتم داخل و نشستم کنار جیمین ، جیمین: چی شده بنظر ناراحتی ؟ نه ناراحت نیستم درگیرم . جیمین: بگو سرتاپا گوشم . نمی دونم حس عجیبی به ا/ت داره . جیمین: چه حسی برام تعریف کن . امم خوب نگاه کردن بهش و دوست دارم ، لبخندش بهم انرژی می ده خلاصه خیلی دختره کیوت ای ، نگاه جیمین انگار ناراحت شد ، با صدای ناراحت کننده بهم گفت : داداش تو عاشق ا/ت شدی ، با اینکه تعجب کردم با خوشحالی گفتم برم برنامه ی اعتراف رو آماده کنم و سریع رفتم بیرون
"از زبان جیمین : تهیونگ هم عاشق ا/ت شده این خیلی بده که هم من و هم کوک و هم تهیونگ عاشق ا/ت شدیم ( #فلش بک) صبح زمانی که داشتم لباس عوض می کردم کوک آمد پیشم ، کوک : جیمین دلم می خواد با یکی حرف بزنم ، عاا خب بگو ببینم چی شده داداش .کوک : فکر کنم عاشق ا/ت شدم آخه حرف زدن باهاش بهم آرامش میده (# زمان حال) تصمیم گرفتم برم به نامجون بگم ، رفتم در اتاق نامجون،تق تق، درو باز کردم رفتم داخل
نامجون : عاا جیمین چی شده که آمدی ، کل داستان رو برای نامجون تعریف کردم. نامجون : عجب باید بزاری خود ا/ت بگه شاید هم اصلا عاشق هیچ کدومتون نباشه "از زبان کوک: رفتم برم پیش نامجون که ازش بپرسم ماگ سیاه منو کجا گذاشته که پشت در شنیدم جیمین همه چیز رو برای نامجون تعریف کرد خیلی ناراحت شدم که دوتا از دوستام رقیب عشقیم هستن پس تصمیم گرفتم که سریع تر از اونا به ا/ت اعتراف کنم سریع رفتم دم در اتاق ا/ت، تق تق ، " از زبان ا/ت : حدود ۲ ساعت با ماریا صحبت کردم خیلی دلم براش تنگ شده بود که یهو در زدن ، بیا تو . کوک بود ، کوک: ا/ت برای شب کاری داری ؟ نه چطور . کوک: عام خب چطوره شب بریم؟ باهام بیرون
"از زبان کوک: بهش پیشنهاد دادم که شب بریم بیرون اونم قبول کرد ، عالی شد حالا باید سعی کنم ا/ت رو عاشق خودم کنم اینجوری به دستش میارم ، فایتینگ ."از زبان ا/ت : حوصلم سر رفت پس رفتم توی سالن رقص که دیدم جیهوپ هم اونجاست، داشت با قدرت می رقصه ، غرق رقص بود که متوجه من نشود ، آهنگ که تموم شد منو تو آینه دید ، جیهوپ : دوست داری بیای باهم برقصیم . با سر حرفش رو تایید کردم و حدود یه دو ساعت رقصیدیم . جیهوپ : خیلی عالی می رقصی . خجالت کشیدم و گفتم: مرسی به پای تو نمی رسم
خسته رفتم توی اتاقم و روی تختم، دراز کشیدم نمی دونم چرا ولی خیلی سریع خوابم برد . "از زبان جیمین : شوگا کلی دوکبوکی از مغازه برای ناهار خرید ، جین : جیمین برو ا/ت رو برای ناهار بیدار کن ، رفتم در اتاق ا/ت، تق تق ، وارد اتاق شدم دیدم ا/ت خیلی آروم خوابه دلم نیومد بیدارش کنم پس خیلی آروم از اتاق آمدم بیرون . نامجون : چی شد ا/ت کو ، خواب بود دلم نیومد بیدارش کنم، شوگا : پس براش کنار بزارید . "از زبان ا/ت : با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم ، منیجرم بود . منیجرم : سلام ا/ت چطوری ، با صدای خابالو : هوم خوبم تو چطوری . منیجرم : منم خوبم زنگ زدم ببینم چطوری چیکار می کنی، هیچی خواب بودم تازه بیدار شدم منیجرم : خب خوبه برو به کارات برس ، اهوم باش بابای . از روی گوشیم ساعت رو نگاه کردم دیدم ساعت ۵ بعدازظهره وای من ساعت ۶ با جونگکوک قرار دارم ، سریع رفتم یه دوش گرفتم و مشغول پیدا کردن لباس بودم ..
پارت ۴هم تموم شد حتما منتظر پارت بعد باش دوست 💋♥️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی پارت بعددد
میدونم خیلی سوال می پرسم😅
عالیییییییییییی بود .
پارت بعدی.
راستی یه سوال چرا نامجون به حرف جیمین ری اکشنی نشون نداد یعنی ع.ا.ش.ق.ش نی؟؟؟؟
نه نامجون و جین و شوگا و جیهوپ عاشق ا/ت نیستن
آها
عالى عالى حتما ادامش هم بزاررررررررررررر
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم
²⁰⁰ تایی کنین بک میدم