خلاصه : بالاخره با اعضای BTS آشنایت کامل رو پیدا کردم ، شام خوردیم و کلی بازی کردیم که خسته شدیم، من خودم رو به زور به اتاقم رسوندم ، صبح که دنبال دستشویی بودم جونگکوک منو ترسوند و درست زمانی که لبخند زد قلب من تند تند می تپید
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
ƧΛVΛGΣ میشه به اسم این کاربر بری و به بی تی اس در بهترین گروه رای بدی
ببخشی بابت تبلیغ اگه ناراحت شدی پاک کنم💜
اگر میخوای داستانت کلی بازدید و لایک بخوره بزارش داخل لیست داستان
عالیهههههه
ولی یه سوال گفتی اعتراف ع.ش.ق.ی بی تی اس فکر کردم قراره همشون ع.ا.ش.ق.ه ا/ت بشن
اره ولی زیاد توضیح نمی دم تا داستان قشنگ بشه
اره 😉
اوکی منتظر پارت بعدیشم☺💜💜💜💜
نه راستش اولش می خواستم همه باشن ولی دلم نیومد دل همشون و بشکنم تو داستان پس فقط مکنه لاین رو عاشق کردم
آها پس اینطوری اسمه داستانت یجوریه ولی داستانت یجوری دیگه اینطوری که وقتی مخاطب میخواد بخونه اشتباه میفهمم و گیج میشه .
پس درمورد مثلث ع.ش.ق.ی نوشتی .
ولی یه سوال .
همشون رو زود ع.ا.ش.ق نکردی ؟؟
کاش حداقل داستان رو یجوری متنش زیاد بود مثلا .
خیلی زود غ.ا.ش.ق نمیشدن و.....و مثلا به داستانت رنگ و لعاب میدادی .
البته این نظر شخصیم بود ناراحت نشی ولی خوبه درکل داستانت💜💜💜
و اینکه تو نویسندگی هم از عقل و دلت استفاده کن چون با ترکیب این دو میشه داستانه بی نظیری نوشت .
امیدوارم که فهمیده باشی عزیزم
سلام صویتی🍡
من جونجه هستم یک سولوئیست🖤🍨
تازه دبیو کردم 🖤🍨
به فن هام میگن everything/همه چیز🖤🍨
لطفا اوریتینگ من بوشووووو🍭
_________________________
ساری بابت تبلیغ لایک شدی🍡
عاالیی
میشه پارت بعد رو هم بزاریی
در حال نوشتنم