زندگی ۲ BTS

ادامه از زبان جیمین. .........دیدم که خیلی خونریزی داره برای همین زنگ زدم آمبولانس. وقتی رسیدیم بیمارستان زنگ زدم به اعضا و گفتم بیان . اعضا امدن. جین : چی شده چه خبر شده تو اصلا اینجا چیکار میکنی؟ اعضا هم گفتن راست میگه که یهو

یه صدایی از پشت بلندگو اومد و همه ی دکتر و پرستار ها رفتن سمت اتاق عمل

رفتیم سمتشون ازشون بپرسیم که چه اتفاقی افتاده کسی جواب نمی داد رفتم نشستم بعد از چند دقیقه اعضا همون سوال رو پرسیدن و منم ماجرا رو براشون تعریف کردم اونا هم تعجب کردن

بعد از یک ساعت دکترا امدن بیرون ما با نگرانی به سمتشون رفتیم اونا به ما گفتن که به خیر گذشت و عمل سختی بود و اون دختر جوان رو چند دقیقه ی دیگه از اتاق بیرون میارن

از زبان ایسول : چشمام داره درد میکنه نور خیلی زیاد بود به زور کمی چشمام باز کردم دیدم ۷ تا پسر کنارمن بعد از چند دقیقه کامل چشام رو باز کردم و اونا شروع کردن به سوال پرسیدن

اینم پایان پارت ۲😐حتما نظر بدین 😊بای😴