سلام کیوتا ببخشید دیر داستان نوشتم دوستان دستاورد پیر محله هم گرفتم بچه خیلی خوشحالم😆😍❤
جولیکا:بدو درو باز کن دیگه مارسل باشه دیگه عهههه چرا باز نمیشه آها باز شد الیا:خونه چرا اینجوریه مریییییی پرینت چیشده بچه بیاین ادرینا:مرینت چشاتو باز کن تورو خدا بیدار شووووو مریییییییییی مارسل:م م مرینت آبجی الیا:بگویید نبضش ظعیفه باید بریم بیمارستان آدرین:نمیدونم چرا ولی وقتی مرینت داخل اون همه خون دیدم قلبم درد گرفت
در بیمارستان:مارسل: خواهری تحمل کن رسیدیم بیمارستان فدات بشه داداش تحمل کن عزیز دلم دکتر:باید ببریمش اتاق عمل زود اتاق عمل آماده کنید الیا:عمل برای چی آخه بگید دیگه دکتر:چون خون ریزی مغزی کردهاید سریع خون ریزی بند بیاریم ادرین:مارسل داداش آروم باش رفیقم مرینت خوب میشه مارسل:اگه چیزیش بشه من چیکار کنم ای کاش تنهاش نمیزاشتم آخه من چه بی مغزم من میدونم کار کیه اون آدریان ع.و.ض.ی شریک قدیمی بابام قبلا هم میخواست به زور به مرینت دست. د.ر.ا.ز.ی کنه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
عالییییییی
ممنون🧸🎀
عااااالی
میسی❤