رها هستم (✪‿✪)
همه چی به حالت اول برگشت جز زخم های مرینت البته زیاد هم نشون نمیداد درد داره بعد همه ی معجزه اسا هارو به استاد فو پس داد و افتاد رو زمین و الیا کمک کرد روی ویلچر بشینه و ادرین گفت مرینت من متاسفم بابت اتفاقات امروز متاسفم😪
مرینت: مهم نیست😉
ادرین: یعنی میشه بازم باهم باشیم😕
مرینت: البته😃
و پریدن توی بغل هم
۱ هفته بعد در خانه: ادرین کمکم میکنی تا ویلچر رو از این پله ها ببرم بالا؟
ادرین: البته
ادرین کمک کرد مرینت از پله ها بالا بره و بره تو اتاقش
رفتن تو اتاق مرینت و ادرین کمک کرد بشینه روی تختش
مرینت نشست اما یک دفعه پاش گیر کرد به پای ادرین و مرینت رنگ گوجه شد و خندید
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
کی پارت بعدی میاد
من عاشق داستان هات شدم
واقعا محشره ❤️❤️❤️❤️😘😘
ممنونمــــ
رها جون کارت درسته من خیلی از داستان های شما راضیم من هیچ جا نظر نمیدم ولی این معرکه هستش برای همین نظر دادم😍😍💎💎 راستی به نظرم تو پارت بعدی بنویس که آدرین اینو باور نمیکنه و میره از مرینت میپرسه😍😍
البته من نوشتم که متوجه ی توهم شد، ممنونمـــــــ
احسنت
عالی بوددد😍
ممنون، من داستان های شمارو میخونم و اون داستان های شما از داستان های منم بعترم
به همه پیشنهاد میکنم داستان ترو میخواهم و Merint♡ رو بخونید که داستان های ایشون هست و داستان های ایشون بی نقصه و اونقدری که من مشتاقم با شما دوست شوم
خیلی خیلی ممنون شما لطف دارید😘😍
منکه یدونشم ندارم☺بهتر ازدست خودشون رفت بهتر😉
دومین نظر😁
عالی بود پارت بعد رو سری بزار
عالی بود
اولین نفر