16 اسلاید صحیح/غلط توسط: ρꪖꪀ𝓲ᠻ انتشار: 4 سال پیش 219 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب خب اینم پارت ششم❤️
از زبان مری~
رفتم مامانم رو صدا کردم تا با هم بریم تا خرید های عروسی رو انجام بدیم
انگار چشماش خیس بود
ولی خب من به روش نیاوردم
امیلی: عروس نازم بیا دیگه دیر میشه ها
مری: باشه امیلی جون اومدم
ادرین: منم الان میام
امیلی: زود باشید بچه ها الان دیر میشه ها
مری&ادرین: باشه الان
خلاصه سوار ماشین امیلی جون شدیم و راه افتادیم
من اصلا حال و حوصله ی گشتن نداشتم😒 اینا هم هی منو میبردن اینور اونور(درک میکنم من هیچ وقت واسه خرید عروسی با مامانم نمیرم بیرون چون چلاق برمیگردم خونه😐😂) خلاصه ما هم رفتیم سراغ لباس عروس مغازه دار دو نفرن بودن که یه مرد و یه زن بودن
چشمم خورد به یه لباس عروس خدایی قشنگ بود اندازم هم بود
رفتم پوشیدمش و از پرو اومدم بیرون
قشنگ چشمای ادرین داشت برق میزد(😂)
گفت: خانمم چقدر قشنگ شدی
گفتم: ممنون😊
ادرین هم رفت تا واسه خودش لباس انتخاب کنه که یه کت و شلوار مشکی برداشت و پوشید خدایی خیلی جذاب شده بود
پول لباس ها رو حساب کردبم بین راه یه دسته گل با گل های صورتی هم ادرین خرید و راه افتادیم به سمت خونه....
____حال تایپ ندارم به خدا..... ------روز عروسی----------
صبح ساعت ۷ امیلی جون و مامانم با هم اومدن خونه ی ما
یکی از دوستای امیلی جون اومد و داشت منو اماده میکرد هی میگفت: عزیزم لطفا صاف بشین عزیزم لطفا تکون نخور عزیزم لطفا....
منم هی غر میزدم داشت موهام رو درست میکرد یهو کشید موهام رو منم یه جیغ زدم
از زبان ادرین~
فلش بک به ساعت ۶ صبح
زییـــــــنگ
زییــــــــــنگ
زییــــــــــــنگ
ادرین: اَه مرینت نمیشه این زنگش رو عوض کنی خیلی رو مخه😴
مرینت: ادرین خان تو چزا بیداری ساعت شش صبح😒😴
ادرین: گوشی جانت بیدارم کرد الانم میخوام با اجازت بخوابم 😴
مری: گوشی رو برداشتم دیدم امیلی جون زنگ زده
«مری* امیلی ~» ~سلام عروس گلم خوبی خواب بودی؟! *چی نه خواب نبودم
ادرین: چرا مامان اتفاقا خواب بود😴😂
مری: هیشششششش اَه
~چیزی شده؟!
*ها نه هیچی ادرینه
~اها... عروس نازم ببین من و یکی از دوستام داریم میایم اونحا تا امادت کنیم و بعد بریم واسه عکس های عروسی و بریم واسه خود عروسی خواستم بهت بگم که اماده باشی فیلیکس هم داره میاد تا با ادرین دوتایی برن اماده بشن
*اها باشه به ادرین میگم الان
~خدانگهدار عروسم
*خداحافظ امیلی جون
از زبان مری~
مری: ادرین عزیزم پاشو باید با فیلیکس بری و اماده بشی
ادرین: عشقم نمیشع من با فیلیکس نرم؟!
مری: من که نمیگم مامانت مبگه
ادرین: ای بابا نمیزارن بخوابیم😑
ادرین پاشد رفت دنبال فیلیکس و من تو خونه تنها شدم زفتم صبحونه خوردم و به مامانم هم زنگ زدم و گفتم بیاد
گوشیم رو که قطع کردم امیلی جون و اون دوستش اومد
خلاصه این دوست امیلی جون پدر موهای ما رو در اورد قشنگ فکر کنم مو بی مو دیگه مو نداریم
هی گیر. میداد میگفت صاف بشین عزیزم درست بشین عزیزم و....
ابن خانم موهای ما رو یه جوری کشید که...
مری: جیغغغغغ
سابین: دخترم قیافش شبیه منه ولی اخلاقش اصلا شبیه من نیست
امیلی: وا عروسم چشه دختر بهتر از عروسم واسه ادرین نمیتونستم پیدا کنم
راستی گقتم ادرین. ادرین کجا رفتع؟!
مری: اخخخ امیلی جون اخخخ چیز خودتون گفتید با فیلیکس بره اخخخ اروم تر مگه داری چرم دستی درست میکنی( چرم دستی رو از کجام در اوردم؟!😐)
امیلی: اخ اره راست میگی
از زبان ادرین~
منو فیلیکس رفتیم تا اماده بشیم
فیلیکس رفت روی صندلی نشست گوشیش رو گرفت دستش و ساکت بود و بعد اومدن داشتن موهای اون رو درست میکردن ولی اصلا سر و صدا هم نکرد😐
ولی من برعکسش هی جیغ و داد میکردم(اینا بچشون چی میخواد از اب در بیاد مادر لوس پدر لوس بچه دیگه چی میخواد بشه😂😐)
خلاصه با هزار تا دنگ و فنگ موهام رو درست کرد و گفت اقای اگراست شما میتونید برید
ولی خدایی ارزشش رو داشت خیلی خوب شده بودم
رفتم لباسم رو پوشیدم و فیلیکس هم پشتم اومد
سوار ماشین شدبم و رفتیم خونه
ادرین: میگم فیلیکس
فیلیکس: هوم؟!
ادرین: خاله آمالی میاد؟!
فیلیکس: اوهوم( گربه زبونش رو خورده😐😂💔)
از زبان مری~
خلاصه کار تموم شد ولی ارایش مونده بود.. گفت: خانم دوپن چنگ شما میتونید برید
خودم رو توی اینه دیدم 😍 چقدر ناناز شدم(خود شیفته😒😐. مری: کلا میمیری چیزی نگی نه؟!...من:دقیقا)
مری: ببخشید اسم شما چیه؟!«منظورش با دوست امیلیه»
...؟: من ژانیا هستم 😊
مری: اها دستت درد نکنه ژانیا جون واقعا خوشگل شدم خیلی با استعدادی❤️😘
دوستش اومد منو مثلا اماده کنه
خیلی با ملایمت کار میکرد واقعا خوب کار میکرد.... پرسیدم: عزیزم اسمت چیه؟! ... گفت: شارمینم عزیزم😊.... گفتم: چه اسم قشنگی😍... شارمین: ممنون عزیزم لطف داری...خب عزیزم کارم تموم شد مبتونی بری.... مری: واااااااای😍😍😍😍😍چقدر خوشگل شدم😍 شارمین حرف نداری❤️❤️❤️❤️
شارمین: نظر لطفتع گلم❤️ عزیزم ببین این شماره ی منه هر وقت کارک داشتی میتونی بهم زنگ بزنی😊.... مری: ممنون عزیزم
رفتم لباسم رو پوشیدم خیلی خوب شده بودم
ادرین هم اومد
حدودا ساعت نه صبح بود
عقد ساعت ۱ بود
عکس های عروسی هم ساعت ۳
خود عروسی هم ساعت ۷
دیدم ادرین هم اومد
تا منو دید یه برق خاصی توی چشماش دیدم
ادرین: 😍woooooooooow (بچم ذوق کرد😂)
ادرین: مرینت تو چقدر خوشگل شدی تو چقدر جذاب شدی
بیا اینجا ببینم یه بوسه هم روی لب هام کاشت💋
حدود یه سه دقیقه طول کشید
ادرین دید دارم نفس کم میارم ول کرد
ادرین: ولی بعد از عروسی من با شما کار ها دارم😈الان بیخیال شدم وگرنه...
یهو فیلیکس و مادرش اومدن تو
ادرین: عه خاله خوش اومدی
آمالی: اخی عزیزم مبارک باشه وای وای ادرین
ادرین: بله خاله چی شده😨
آمالی: این خوشگله عروسه؟!
ادرین: اره خاله چطور؟!
آمالی: بیا اینجا ببینم اسمت چی بود کاگامی؟!
از زبان ادرین~
تا خاله.آمالی اسم کاگامی رو گفت اخمای مرینت رفت تو هم
فیلیکس: نع مامان این مرینته
آمالی: اخ عزیزم ببخشید تو خیلی خوشگلی خاک تو سرت فیلیکس
فیلیکس: وا چرا مامان😐😐😳😳؟!!!!!!!!!
آمالی: میمیردی اینو میگرفتی؟
فیلیکس: ماماااااااان
آمالی: خب بابا بسه 😜
از زبان مری~
فیلیکس و مامانش رفتن طبقه ی پایین
از اتاق با ادرین رفتم بیرون
یه صداهایی میومد
صدای مامان و بابا بودن
نمیدونم چرا ولی حس میکردم یه چیزی میخواستن بهم بگن ولی نمیگفتن
( فکر کردید حالا حالا ها میزارم سابین و تام به حرف بیان؟!😈 خیر حالا حالا ها باید تو کف بمونید😈😜😜)
ادرین: خانم من؟!
مری: جانم عمرم؟!
ادرین: میگم نمیشع بریم یه چیزی بخوریم من گشنمه
مری: باشع بیا بریم
______________توی اتاق سابین&تام______________
تام: عزیزم بهتره تا قبل از عقد بهش بگیم
سابین: عزیزم بهتره درک کنی بهترین روز برای هر دختری روز عروسیشه(جان من؟!😐)
و منم نمیخوام این روز خوب رو واسش خراب کنم درک کن عزیزم
تام: پس بعد از عقد بهش بگو
سابین: سعی میکنم ولی...
تام: سابین جان عزیزم اگه هی دیر تر بهش بگی درکش واسش سخت تر میشه
مری: یه نگاه به ساعت کردم
وای خدا خاک بر سرم ساعت ۱۲ شده😨😨 چرا اینقدر زود میگذره
مری: ادرینـــــــــــــــــــــــــــــــ
ادرین: وای خدا چی شد😱
مری: ساعت رو نگاه کن
ادرین: خا باگبو چی بید😐
مری: ساعت دوازدهه ما ساعت یک بعد از ظهر...
ادربن: اخ اخ اخ گرفتم پاشو بریم فقط بزار اینو بخورم بعد
مری: باشه پیشی فقط زود باش
ادرین: خب بدو بریم
راه افتادیم سمت کلیسا
داشت این هی میخوند
خانم دوپن چنگ ایا شما قسم میخورید با صداقت و راستگویی و وفاداری...(حال تایپ ندرم😐خودتون میدونید چی ور ور میکنه دیگه😝🙄) مری: بله قبول میکنم....
گفت: حالا شما میتونید هم رو ب*ب*و*س*ی*د
و این یکی یه دقه طول کشید😁
داشتیم میرفتیم که عکس ها رو بگیریم
دو تا عکاس خانم بودن یکی مجلسی تیپ زده بود اون یکی اسپرت...واقعا خوشتیپ بودن...
ازش اسمشون رو پرسیدم....
عکاس:عزیزم من اسمم ستی هست😊 و ایشون هم همکار منه رویا❤️.
مری:از آشناییت خوشبختم منم مرینتم😊
رویا:سلام
مری:سلام رویا جون❤️
رویا: خب خانم دوپن چنگ شما روی این صندلی بشینید
اقای اگراست شما لطفا برید پشت صندلی و به هم نگاه کنید❤️📸
ستی: خب اقای اگراست لطفا شما دستتون رو دور کمر خانم دوپن چنگ حلقه کنید و خانم دوپن چنگ شما دستتون رو بزارید روی سینه ی اقای اگراست و پیشونی هاتون رو بچسبونید به هم و چشم هاتون رو ببنید📸❤️
( من اگه بخوام استایل های مختلف رو بگم خدایی دستم چلاق میشع شما فقط همینا رو داشته باشید تا بعد😁لبخند بزنید❤️📸بیا عکس تو رو هم دارم😍😁)
از زبان مرینت~
عکس ها رو گرفتیم خیلی قشنگ شدن
داشتیم میرفتیم که مامان و بابا اومدن جلومون و گفتن: عزیزم میشه با هم بیاید کارتون داریم...
مری&ادرین: باشه
تام: خب میدونی مرینت....
خب خب ایزی ایزی تامام😐😜😂👋
16 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
40 لایک
pandf_1379
ای، دی منه ت روبیک🙂🤌🏻💕
پارت هر کدوم ع رمان ها رو ک خاستین بگین براتون میفرستم
بخاطر حجم زیاد پیاما ی خورده دیر سین میزنم همون لحظه ک سین بزنم پارت رمان مورد نظرتون رو براتون میفرستم
میبینمتون🙂💕✨
سلام😐👋🏻
صل خبین یکی از خودتونم (؛
اصل؟
سلام😐
من برگشتم😐
خش:/
هپی مپی یلداتون🙂🤌🏻✨
یلدای شیرینی داشته باشین عشقام🥰🍉
طولانی ترین شب سال مبارک همتون🙃🎀🧇
پانی ی دقه با امیرحسین بیاین پیش من تو اتاق🤌🏻😐
یاسی: درسته عکست فیک بود ولی من میدونم چه شکلی هستی
دو تا دختر هیچ وقت به هم خیانت نمیکنن ساناز برام شرح داده که متولد ۸۵ تیزهوشان نیستی موهات سیاه فرفری که من میگم اسمون ابری و تاریک شب(جدی نگیرید)چشماتم سبزه که من جنگله
حالا خوب حالیت شد کی باخته؟
من: حاجی اطلاعات جا ب جاشده😐😂
چرا اطلاعات منو قرقاتی کردین:/؟
85 نه نیستم😐
بیخی حال نعرم توضیح بدم🚶♀️✨
کایی پاپ کرن رو بردار بیار داستان جالب شد😂💔
داستان من یکی قشنگ اسکار میگرف
شصتبار نقد و برسیش میکردن.
پانی جیون دخی خالمی درس ولی دیگ عشق دو تا بدبخت رو نابود نکن دیه☹️
کایی ناموصن ببین چ جوری منو کشیدن اون وسط😐😂
عشقم ت همیشه وقتی ی جا دعوا میشه اون وسطی😂🤌🏻♥
هممم.... پانی🤕
بقیه ی تست هاتو پاکیدی چلا😶🥲؟
همه ی پارت های رمان ها تو ر. و.ب. ی. ک توی پیویم هست
هر کی خاست میتونه بیاد پیویم بگه پارت های کدوم رمان رو میخاد بهش رمان ها رو میدم:)♡
نم یاسی یا عسل😐: میدونم غزل باهات کات کرده
ولی مصطفی منو فراموش کرده
کلی با هم فرق دارن
من: هممم... ن باو مصطفی فراموشت نکردع چن وقت پیش داشتم باهاش میحرفیدم گف ع ت خبری دارم یا ن
ک گفته بودی نامرد کردی منم گفتم نامزد کردع😐✨