یک دفعه با بوی خوب شیرینی بیدار شدم . بدو یه چیزی پوشیدم (خودم نفهمیدم چی پوشیدم) و از پله ها پایین رفتم . با هیجان و خوشحالی داد زدم اخ جون من شیرینی میخوام . همه یه دفعه سرشونو دادن پایین ، انگار ناراحت بودن . همه با هم گفتم من یه لحظه تو اتاقم کار دارم . همه رفتن و منو با کلی شیرینی تنها گذاشتن .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
💜💜💜
عالی
عالــــــــــــــــــی
عالییییییییییی بود پارت بعدی لطفا💜💜💜💜