من و V قسمت 4

از زبان سول بی: باهم قرار گزاشتیم ساعت ۷صبح بونگ بونگ هم بیاد خونه رو ببینه و همم ساعت ۸ مبارزه داشتیم... نوبت من شد داشتم میرفتم جلو خیلی از آر ام و جین، شوگا و... خوشم میومد ولی تهیونگ واسم عادی بود. رفتم جلو اولی آر ام و بعد شوگا دارم پوست ها رو شوگا امضا کنه سرمو برگردوندم بعدی تهیونگ بود یهو رفتم تو فکر بابا حرف شوگا که دختر خانم تموم شد ! به خودم اومدم -ب... ب... ببخشید ممنون. تهیونگ: سلام سول بی اومدی منو ببینی

-نه 😒کی اصلا دنبال تو ای _وای چه خفن. پس واسه چی اومدی -اومدم اعضای بی تی اس رو ببینم -منم عوض بی تی اسم خو😄😁 وقتی پوستر ها رو امضا می کرد دیدش میزدم وجدان: وای تا حالا ندیده بودم تهیونگ انقدر کراش باشه سول بی: آره. 😍😍یااااا وایسا ببینم تو... خفه شو -از من گفتن بود. ولی خدایی خیلی خوشگله فقط من نگفتم خودتم گفتی وقتی بهش خوردی یا قبل از این که بفهمی تهیونگه -یاااا -باشه خفه میشم

صبح با زنگ خونه بیدار شدم رفتم در رد باز کردم بونگ بونگ (دوبونگ سون چو صمیمی شدن😁😁 ) حاضر بود ولی من حتی صبحونه هم نخورد بودم. خوشبختانه صبحونم آورده بود -سلام خابالو 😄😄 -سلام خوبی بونگ بونگ بغلش کردم اومد تو رو نگاه کرد و بعد صبحونه درست کرد و منم حاضر شدم و راه افتادیم از زبان بونگ بونگ: شب دیر بود زنگ خونه خورد

در و باز کردم مربی تهیونگ بود -اوه! سلام مربی -سلام ببخشید میشه بیام تو -اممم آره حتما مربی اومد تو چند تا سوال در مورد سول بی و مسابقمون ازم پرسیداز خواست به سول بی چیزی نگم و آدرس مسابقه رو خواست و گفت خودش به موقع به به سول بی میگه ازم تشکر کردو رفت

از زبان سولبی: تازه رسیده بودیم سالن همه هوادار ها جیغ میزدن بعدی من بودم داشتم گرم میکردم که یهو یکی اومد تو سرم رو برگردوندم تهیونگ بود -سلام -سلام مربی -موندم چرا یه روز با ادبه یه روز خفن (ذهن تهیونگ) ببخشید فقط نگفته اومدم معذرت میخام فقط اومدم تشویقت کنم -اشکالی نداره مربی - باهام راحت باش بهم بگو ته ته باز قلبم یه طوری شد.... ادامه دارد

💜💜ممنون از کسانی که ما رو حمایت می کنند💜💜 💀💀یه داستان خفن. اکـشن و تــرسناک تو راهه💀💀