12 اسلاید صحیح/غلط توسط: لیانا ۲ انتشار: 3 سال پیش 681 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشرش کن🙏🏻💗
مثل اينکه جر.ي.ان بر.ق بهم وصل کرده باشن خشک ز.ده به ادرین رو نگ.اه ميکردم..ادرین نفسشو بيرون داد و گفت:از من!
از فرد(وایییی جرر نه نه شوخی بود😂🤝🏻) يکي از اخرا.جي هاي يکي از دانشگاهاي غيران.ت.ف.اي.ي مارسی..امسال مثل اينکه پسره اومده پاریس و با ماریا اشنا شده
مدت دو.س.تي.شون هم 5ماه بوده.
گفتم:ماریا چند ما.ه ست؟
_4 ماه پسره ...... 1ماه هم ص.بر نکرد.
گفتم:تو عکساس که ماریا زياد چا.ق نبود.
_اينهارو نميدونم فقط ميدونم ماریا در پي ريختن نق.ش.ش با يک پسره که اول منو ان.ت.خ.ا.ب کرد يعني ميخواد يه پسر رو پيدا کنه و يک مدت باهاپش باشه و بعد بگه بچه ما.له اونه بعد پسره هم ب.ت.ر.س.ه و به ماریا پو.ل بده و باز پسر بعدي.
گفتم:فرد عکس ا.ل.ع.م.ل.ش چي بوده؟
ادرین:فرد وقتي اين موضوع رو فهميده به مارا گفته حاضر حضا.نت بچه رو قبول کنه و بعد هم با ماریا ازد.وا.ج ولي ماریا باهاش ب.ه.م ز.ده..فرد هم با بي غ.ي.ر.ت.ي تمام سريع از فرانسه خا.رج شده..ماریا براي همين اون روز با من قر.ار گذاشت..اول پيشنهاد بي ش.ر.م.انش رو داد و بعد که من خواستم برم .تموم ق.ض.ي.ه رو برام تعريف کرد.و ازم خواست اگه پسر ساده لو.ح و اح.مق و پولد.اري رو ميشناختم بهش معرفي کنم.
اولش فقط حرف میزدیم ولي بعدش نميدونم چطوري ماریا م.س.ت کرد.اون بو.سه هم اتقاقي بود.
ب.ا.ن.ا.ب.ا.و.ر.ي به ادرین ن.گ.ا.ه ميکردم ..هردومون ساکت بوديم من به اون خي.ره و اون به انگشتاش.
هنوز تو ب.ه.ت حر.فا.ش بودم که موبايلم زنگ زد.به سمت کيفم رفتم .ادرین داشت نگا.هم ميکرد.
با ديدن نام ادریان ميخواستم از ع.ص.با.ني.ت من.ف.ج.ر بشم.حالا مثلا ادرین هم خ.ي.ا.ن.ت ميکرد که نکرد به اون چ.ه ر.ب.ط.ي داره..
حالا تلفن ق.ط.ع هم نميشد.
ادرین گفت:کيه؟
بدون نگا.ه بهش گفتم:هيچکي
_بيا اينجا ببينم .
مثل اين با.با ب.د.ج.ن.س.ا که ميخوان م.چ ب.چ.ش.و.ن رو بگيرن.گفتم:ادریان
_خب جواب بده.
و با ش.ک.ا.ک.ي بهم خي.ره شد من که به خودم ش.ک نداشتم تا اومدم روي و.صل تما.س بزنم ادرین گفت:بزن روي ب.ل.ن.د.گ.و و بيا اينجا.
رفتم ل.ب.ه ي تخت نشستم و تماس رو و.صل کردم.
من:الو
ادریان:سلام عس.لم.(وجی: کو.فت😐)
نگاهي به چهره ادرین کردم ا.خ.م.ا.ش رفت داخل ه.م.
من_سلام.
ادریان:خوبي کجايي؟مارسل زنگ زد گفت نرفتي خونه!
_الان خونم.
ادریان:چي شده فکراتو کردي؟
ادرین طوري نگاهم کرد که يعني منظورش چيه؟خودمم نميدونستم پرسيدم:راجع به چي؟
_قرار بود راجع به دوتا چيز فکر کني.1_ج.د.ا.ي.ي از اون پسره و دو هم ا.ز.د.و.ا.ج با من.
ادرین ع.ص.بي گوشي رو از د.س.ت.م گرفت و د.اپد زد:ببين پسره اح.مق ، مرینت خوب ميدونه به غیر از اون به هيچ دختر.ي ف.ک.ر نميکنم..بعدشم من تا اخر عم.ر پيش مرینتم
اگه روزي هم نبا.شم..مرینت اونقدر خ.ر نيست که با تو باشه..اينو تو گو.شت ف.ر.و کن که 15 سال ازش بزرگتري(پس چهار سال رو چ میگویی؟_کمتره که 😐🤝🏻) و از هيچ لحا.ظ بهش نمي.خوري بيشتر جاي باباشي.
ادرین پ.و.ز.خ.ن.دي زد و و با حر.ص ادامه داد:فهميدي؟
ادریان با لحن خ.و.ن.س.ردي گفت:مرینتم ، ها.نی اين ز.ر ز.راش تموم شد..گو.شم د.ر.د گرفت ع.س.ل.م.
ادرین طوري به من نگاه کرد يعني جوابش رو بدم ولي خودش ي.ک.د.ف.ع.گ.ي داخل تلفن د.ا.د زد:لازم باشه گو.ش.تو
م.ي.س.و.زو.نم
ادریان:مرینتی فردا دانشگاه ميري؟
_نه.
_ميخواي يک قر.ار بزاريم همو ببينيم.
ادرین داشت جوپش مياورد زودگفتم:کاري داري؟
_دلم تا فردا برات تن.گ ميشه.
ادرین:غل.ط کردي مگه خودت .... نداري.هرچي اين خواهرت کما.لات داره اين پسره .....
با نگاه ا.ل.ت.م.ا.س کننده من حرفش رو خو.رد.منم اروم گفتم:ادریان اقا،همه چي سو.ت.فا.ه.م بوده.
ادریان:تو به حرفاي اون گوش کردي؟فکر کردي بهت را.ست ميگه..مرینت تو که باهو.ش بودي.
با ل.ب.خ.ن.د به ادرین خي.ره شدم و گفتم:من به ادرین کاملا اع.ت.ما.د دارم..بهتره داخل زندگي ما دخا.لت نکني.
منتظر حرفش نشدم و گوشي رو قط.ع کردم.ادرین با ل.ب.خ.ن.د ت.ح.س.ي.ن ب.ر.ا.ن.گي.ز نگا.هم ميکرد و بعد چند ثانيه منو و م.ح.ک.م ک.ش.ي.د توي ا.غ.و.ش.ش.
من:ادرین من مي.تر.سم.
_از چي عز.يز.م.
_ت.ن.ب.ي.ه مامان.
خنده اي کرد و گفت:ميخواي کل داستان رو براش توضيح بدم.
_نه برات ب.د ميشه.
ادرین خنديد و از جا بلند شد و گفت:در.ست.ش ميکنم.
داشت از د.ر ميرفت بير.ون که صدا.ش کردم.سر.ش را از چار.چوب در به طر.ز بامزه اي داخل اورد و گفت:بله؟!
باز از اون بله هايي که از صد تا جا.نم خوش ن.و.ا ت.ر بود..
من:ميگم درو.غ که نميگي؟
_مطمئن باش
از اتاق خارج شد..درسته که مد.رکي براي حر.فا.ش نبود ولي سعي کردم که بهش ا.ط.م.ي.ن.ان کنم..با اين چيزا ميشد يه زند.گي رو ساخت.
*******
نگاهي به لباس عروس سفيد و خوش دوختي که پشت ويترين بود کردم و گفتم:اون چطوره؟
ادرین که با گوشيش مشغول بود بدون نگا.ه به لباس گفت:کدوم؟
از اتاق خارج شد..درسته که مد.رکي براي حر.فا.ش نبود ولي سعي کردم که بهش ا.ط.م.ي.ن.ان کنم..با اين چيزا ميشد يه زند.گي رو ساخت.
*******
نگاهي به لباس عروس سفيد و خوش دوختي که پشت ويترين بود کردم و گفتم:اون چطوره؟
ادرین که با گوشيش مشغول بود بدون نگا.ه به لباس گفت:کدوم؟
با انگشت به لباس اشا.ره کردم ولي ني.م نگا.هي هم نکرد..به ع.ص.با.نيت بهش ت.نه زدم و وارد مغازه شدم.
مغازه بزرگي بود و يک پسره پشت ايستاده بود و با لبتابش مشغول بود.
در فاصله کمي هم 2 تا دختر با خ.ر.و.ا.ر.ي از ارايش مشغول صحبت بودند..روبه يکي از دختر ها گفتم:اون لباس سفيدتون رو ميتونم ببينم؟
دخترها اصلا حوا.سشون به من نبود.پسر ب.لند شد و گفت:جا.نم؟
با ل.ح.ن چ.ن.د.ش نا.کي اهان گفت و رفت به همون سمت .نگا.هي از شيشه بيرون کردم،اقا هنوز با تلفنش مشغول بودن داخل هم نيومده بود.تو اين يه ساعت که اومده بوديم بيرون ازش نپرسيدم کي بود
مرد داشت ما.ن.ک.ن رو به سمتم هُ.ل ميداد.اونو جلوم گذاشت و خودش کنارش ايستاد و گفت:منظورتون اينه؟
با ل.ب.خ.ند س.ري تکو.ن دادم و جلو رفتم و دستي روي لباس کشيدم نرم بود..دستم به پشت کمر.ش رفت که ي.ک.د.ف.ع.گي دس.ت هاي مرد پش.ت کم.رم قر.ار گرفت..سريع چر.خي.دم به سمتش اخ.مام داخل ه.م بود با دا.د گفتم:اين چه کا.ري بود؟
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
عاجی ادامه عشق به سبك کنکوری رو نمیزاری؟🏌️♀️🍓
و اینکه وقتی لایلا به ادرین گفت «باید بدونم زن قبلی شوهر ایندم کي بوده» ادرین چه واکنشی نشون داد؟!😐😂
سلام اجی عیدت مبارک🙃🍓
انشاالله بهترین اتفاق ها تو این سال برات بیفته 😊💖
مرسیییییی اجی
عید توهم مبارک🌹
میسی😊🌸
عالیــــــــــ❤🙌🏻
راستی عیدت مبارکــــ عاجو❤❤❤❤💗🙌🏻
امیدوارم بهترینا برات اتفاق بیوفته و همیشه در کنار عزیزانت با سلامتی و شادی و عشق زندگی کنی❤💞💓🙌🏻
مرسیی اجی
عید توهم مبارک
پری میگم آپارات داری؟
اره
خب اگه تونستی منو تو آپا بفالو اسمم هم همینه من اونجا فعالیت دارم ♡_♡
مل مدرسمون بخاطر عید تعطیل شد
شما هنوز کلاس داری آجی؟
من تا امروز داشتم
ما دیروز تموم شدددد😂
امروز بیکارم😐🤦🏻♀️
برای همین دارم داستانامو مینویسم😂😂😂😂
آجی یه سوال!
عشق به سبک کنکوری رو دیگع ادامه نمیدی؟ •_•
نه اجو
حیف شد خعلی به دلم نشسته بود T~T
عاجو
بعدیو بزار😐🍹
اجی کلی درس و مشق داشتم
ولی پنجشنبه تعطیلم میزارم
اوک•-•
آجی چرا منو آنفالو کردی؟🥺😕
نه اجی
انفالو نکرده
فالوورهات که زیاد بشه میرن پایین وگرنه هنوز فالوت داره
منم همین طور فکر کردم و غلط بود🤦🏻♀️🤦🏻♀️
آجییییییی پریییییییییییی مح فسیل شدمااااا !!
♡_♡
میزارمم
♡_♡
نه .. مثل اینکه نمیخوای پارت بزاریااااااااااااااااااااااااااااااا دقیقا فسیل شدیم .. لطفااااااااااااااااااااااااااااااا پارت بعدوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو همینجاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا براموننننننننننننننننننننننننننننننن بزارررررررررررررررررررررررررررررررررررررر تااااااااااااااااااااااااااا فسیللللللللللللللللللللل نشدیمممممممممممممممممممممممممممممممممم
باشه اجیی