
ببخشید دیر شد😅 ناظر عزیز و محترم لطفا رد نشه🙏🏻🌹
و نگاهی به گردنبندی که مادرش بهش داده بود کرد. شب بخیر مامان و به سمت طبقه پایین رفت که ناگهان سایه ای روی دیوار افتاد مری با حیرت جلو رفت که ناگهان به..... .. ۶ سال بعد: مری درو محکم هل میدهد و با دنیای ترسناک بیرون مواجه شد. نفس عمیقی کشید و خاطراتش تو مغزش پلی شد... تو خیلی زیبایی.. هیچکی منو دوست نداره.. من میخوام از پرورشگاه برم... بهت قول میدم.... خنده کوچکی کرد و گفت: پسره ی دی.وو.نه و بعد به پشت سرش پرورشگاه کودکیش نگاه کرد. مری: بلاخره ازاد شدم! خداحافظ جهنم و بعد با پول توجیبی که داشت به سمت بازار رفت..
لباس هایش زیادی کهنه بودند به سمت لباس فروشی رفت .. چشمش لباس سفید ساده که یقه طلایی داشت و از ان طرف یک لباس صورتی تور دار هم بود.. نمیدونست کدومو برداره.. بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش هردو رو برداشت که البته اگه تخفیف نداشت غیر ممکن بود بتونه بخره! مبلغ زیادی بعد ۶ سال جمع شده بود، مرینت از ۱۰ سالگی تو پروشگاه کار میکرد و ماهی ۲ دلار حقوق داشت که به لطف همین دو دلار حقوق که الان به مبلغ زیادی تبدیل شده بود میتونست زندگیشو بگذرونه.. مری:: نباید بیکار بمونم این پول هم تموم میشه .باید کار کنم و پس انداز داشته باشم. به سمت اگهی کار رفت ..
صبح روز شنبه بعد از کلی گشت و گذار یه خونه بود که نیاز به خدمتکار داشت و مرینت اونجا استخدام شد و از شنبه صبح قرار بود کار کنه. توی این خونه ۵ تا بچه بودن که مری باید ازشون مراقبت میکرد.. کار سختی داشت ولی حقوق خوبی داشت. صبح روز اول مری مشغول تمیزکاری اتاق بچه ها بود .که کاغذ عجیبی با دستخط عجیبی دید.
روی کاغذ: 나友達我有MademoiselleΚλάρα ( هرکی اینو تونست بخونه بهش جایزه میدم😂) در ترکیب پنج زبان مختلف متنی نوشته بود مری سعی به ترجمه کرد و فقط موفق شد یه کلمه پیدا کنه کلمه دارم در این متن بود اما بقیه چی نوشته شده بود؟ فقط چیزی که فهمید در متن زبان چینی به کار برده شده.. کاغذ رو پیش خودش قایم کرد و به کارش ادامه داد
بعد از مرتب کردن اتاق بچه هارو نشوند و شروع یاد دادن درس بهشون کرد. بچه ها مدام درگیر میشدن سر مداد دفتر خودکار.. موهای همدیگه رو میکشیدند جیغ میزدن و... ولی مری عادت داشت و به خوبی بلد بود ارومشون کنه.. عصر اون روز: عصر روز شنبه خانم کلارا بعد از اتمام کار مری به مرینت پیشنهاد داد عصرونه رو کنارشون باشه و مری قبول کرد.. مری: خانم کلارا. کلارا: بله؟ مری: شما چینی بلدید؟ کلارا: بله من چینی و یونانی و کره ای کاملا بلدم مری: المانی و ژاپنی چطور..؟ کلارا: متاسفانه نتونستم یاد بگیرم.. هم.سر. اول من وقتی تو جنگ خیلی برام نامه المانی و ژاپنی مینوشت اما من نمیتونستم بخونم و فقط کلماتی که متوجه بودمو پاسخ میدادم. مری: چه باحال؟ کلارا: باحال؟ من به خاطر اون کلمات به کش.تن دادمش و در اخر هم م.رد.!
مری: ناراحت کنندس کلارا: برای منی که سه تا هم.س.ر.ا.م مردن دیگه ناراحتی نداره! من دردای زیادی کشیدم سالهاست ارزوم شده دیدن پسرم. ولی پسر بیچاره من سو.خت تو اتش سوزی و تبدیل به خاکستر شد و من نگاه کردم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
معنی اش فکر کنم می شد من مادمازل کلارا رو دارم (آخه چینی سنتی و یونانی استفاده می کنی بعد باید درست جواب بدیم؟ ولی خب ترنسلیت چیز خوبیه ازش استفاده کنید آها یه چیز دیگه اون سه تا زبان بود نه پنج تا) این پارت هم مثل همیشه خوب بود
نه کره ای و ژاپنی هم قاطیش هست و تقریبا تو همین مایه هاست
خیییییییییییلی عالی بود 👌لطفا پارت بعدا
راستی آجی میشی؟
مرسانا هستم 15 ساله
مرسیی
اره
پری سیما ۱۳
خوشبختم آجی پری
همچنین
❤❤
عالیییییییییییییی
مرسیییییی
عالی بود آجی کجا بودی تا الن
مرسیی
یه چیز شخصی😂😂
ا بلاخره لیا خانم پارت داد یووووووهووووووووووووووووو
😂😂❤❤
عالیییی
ممنون
عالی بعدی زود
مرسی
چه عجب بلخرهپارت دو رو دادی
😂
عالی بود میشه پارت بعد رو زود تر بدی
ممنون
اره
فالویی فالوم کن
فالویی