سلام دوستان تو پارت قبلی با شخصیت ها آشنا شدین تو این مارت اعضای اکسو میان تو داستان
همرا با سالین از رستوران خاله هو بیرون اومدیم و سوار دوچرخه هامون شدیم و با سرعت به سمت آدرسی که رو کاغد بود رفتیم بالاخره بعد از یک ساعت و نیم با پاهایی که دیگه توانی درونش نبود به محل فروش بلیط رسیدیم با سرعت رفتم جلو یع دکه مردی که پشت میز نشسته بود گفت : چی شده دخترم ؟ من که داشتم نفس نفس میزدم و جونی برای حرف زدن نداشتم به سختی گفتم : ....... بلیط ...... مرد پشت دکه چشماشو تنگ کرد و گفت : چی ؟؟ سالین با سرعت به سمتم اومد دستمو گرفت و رفت جلوی دکه و گفت : ببخشید بلیط های کنسرت اکسو تموم شده یا نه ؟؟ مرد گفت : خیلی دیر اومدین دیگه بلیطی نمونده 😔 اینو که شنیدم خیلی ناراحت شدم قلبم به سدت دردگرفته بود و نمیتونستم به راحتی نفس بکشم فک کنم دوباره بیماری قبلیم داشت منو از پا در می آورد سعی کردم پاشم ولی قادر به ایستادن نبودم که یهو چشام سیاهی رفت
از زبان سالین ..... از مردی که پشت دکه بود تسکر کردم میخواستم برگردم به سمت دوچرخم که یهو هیون جی روی زمین افتاد با سرعت به سمتش رفتم دستمو رو سرش گذاشتم خیلی تپ داشت در عین حال کل بدنش میلرزید یع پسر که ماسک زده بود و یع کت گشاد پوشیده بود و کلاه گذاشته بود داشت به سمت دکه میرفت تا هیون جی رو زمین دید سریع به سمتش اومد و کتشو در اورد و انداخت روش با تعجب بهش نگاه میکردم که گفت : میدونم خیلی خوشتیبم ولی الان حال دوستت خرابه . و بعد به سرعت به سمت مرد پشت دکه رفت و ازش خواست که به اورژانس زنگ بزنه . بعد هم اومد و هیون جی رو بغلش کرد و به سمت خیابون رفت هیون جی داشت هزیون میگفت انگار حالش خیلی خراب بود با ناراحتی از روی زمین بلند شدم و سریع خودمو به اون پسره رسوندم اون پسره وقتی دید هیون جی داره هزیون میگه اونقدر تب داره دستش رو محکم گرفت و گفت : نگران نباش حالت خوب میشه ..
به سمت خیابون میرفتیم که اورژانس رسید اون پسره سریع هیون جی رو رو تخت گذاشت سوار ماشین شد از منم خواست که برم بالا ..... منم رفتم بالا و دست هیون جی رو محکم گرفتم گردنبد EXO هیون جی از زیر لباسش بیرون اومده بود و اون پسره به گردنبد خیره شده بود رسیدیم بیمارستان سریع هیون جی رو منتقل کردن به بخش اورژانس اونجا میخواستم ازش نوار قلب بگیرن به همین خاطر گردنبدش رو بیرون از گردنش در آوردن دادن به اون پسره و پرستار گفت : برای اینکه نوار قلب دقیق تر باشه بهتره که وسیله ی فلزی نزدیک دستگاه نباشه . اون پسره حرف پرستار رو با سر تایید کرد و گردنبد رو گرفت پرستار از ما خواست که بریم بیرون من و. اون پسره اومدیم بیرون و روی صندلی ها نشستیم
اون پسره رو صندلی نشست به گردنبد زل زد بعد از چند دقیقه یع لبخند روی لبش نشست بعد هم گردنبد رو تو دستش فشرد میخواستم ببینم دیگه چی کار میکنه که یع پرستار اومد سمتم و گفت : خانم کیم هیون جی ( اسمش رو میدونه چون وقتی تو اورژانس بودن سالین یه برگه که در مورد اطلاعات هیون جی بوده رو پر کرده ) حالشون اصلا خوب نیست بهتره به افراد خانوادشون خبر بدین .. سرم رو به عنوان تایید تکون دادم پرستار در حالی داشت میرفت گفت : هر چه سریع به افراد خانوادش خبر بدین . روی صندلی نشستم گوشیمو در آوردم و زل به صفحه ی گوشیم پسره گفت : پس چرا زنگ نمیزنی ؟؟ چیزی نگفتم که گفت : اگه شمارشون رو نداری میتونی از گوشی خود خانم کیم هیون جی برداری .. بازم چیزی نگفت که پا شد و گفت : حالت خوبه ؟ میخوای پرستار رو صدا بزنم ...؟ گفتم : نه نمیخواد حالم خوبه ..😢 پسره : نمیخوای به خانواده کیم هیون جی خبر بدی ؟؟ سرم رو بالا آوردم و گفتم : آخه .......😭 با تعجب بهم نگاه کرد و گفت چرا گریه میکنی ؟ اشکامو پاک کردم و گفتم : پدر هیون جی الان چینه مادرشم طراح مده و الان آلمانه ..... اگه به پدرش خبر بدم مطمئنا جت شخصی میفرسته دنبالش و اونو میفرسته آلمان تا بستری بشه 😭 و دیگه هیچ وقت نمیتونم ببینمش و هیون جی هم نمیتونه هیچ وقت به کنسرت اکسو بره. 😢😢😭 پسره سرش رو تکون داد و گفت : اشکالی نداره خودم یع کاریش میکنم
به پسره نگاه کردم و گفتم : ولی تو میتونی چی کار کنی ؟؟ پسره گفت : واستا الان میبینی ؟ بعد هم رفت به سمت ایستگاه پرستاری و گفت : من برادر کیم هیون جی هستم .... اون کجاست ... ؟ حالش خوبه ؟ .... پرستار گفت : ایشون حالشون رو بهبوده فک کنم فقط شکه شده باشن . بعد هم به اون پسره گفت که دنبالش بره . و بعد هم اونا رفتن پیش هیون جی . منم سریع بلند شدم و دنبالشون رفتم . پرستار یکم در مورد حال هیون جی صحبت کرد و گفت : حالشون خوبه ولی بهتره تا یه هفته اصلا به خودش فشار نیارع . الانم هر وقت بهوش اومد بهش یع سرم میزنیم بعد از اون مرخصه . با خوشحالی به پرستار نگاه کردم و گفتم : خیلی ممنون پرستار لبخندی زد و گفت : خواهش میکنم ولی تشکر لازم نیست این خود دوستتون بود که خیلی قوی بود . لبخندی زدم و سرمو به عنوان تایید حرفش تکون دادم که پرستار گفت : خب بهتره بیرون منتظر باشین و فکر نکنم بذارن هر دوتاتون اینجا بمونین . با اون پسره از اتاق بیرون اومدیم بهش گفتم : خیلی ممنون که تا حالا منتظر بودین .... الان میتونین برین ... خودم پیش هیون جی میمونم ..
پسره لبخندی زد و گفت : خواهش میکنم ...... ببخشید شما میخواستین به کنسرت اکسو برین ؟ من : بله ... ولی خب بلیط گیرمون نیومد . پسره : امممم خوب راستش من دو تا بایط دارم که برا دوستام گرفتم ولی بعدش متوجه شدم که دوستام قبلا بلیط گرفته بودن و میخواین این بلیط ها رو به شما بدم ؟ لبخندی زدم و گفتم : وای..... واقعا .؟ ... خیلی ممنونم پسره خندید و بلیط ها رو از جیب شلوارش بیرون اورد و گفت : بفرمایین بلیط ها رو با خوشحالی از دستش گرفتم و گفتم : ببخشید قیمت این بلیط ها چند هستش ؟ لبخندی و زد و گفت : این ها هدیه های من به شما و دوستتون هست لازم نیست پولشون رو بدین . قبل از اینکه چیزی بگم با سرعت ازم دور شد . با خوشحالی به بلیط ها نگاه میکردم که یهو با خودم گفتم : وای اگه حال هیون جی خوب نشع چی ؟ نه نه مطمئنا حالش خوب میشه ...... اره حالش خوب میشه .😊
تو همین فکر ها بودم که دیدم گوشی اون پسره روی صندلی جا مونده رفتم گوشی برداشتم و تو کیفم گذاشتم و با خودم گفتم : یعنی دوباره اون پسره رو میبینم که گوشیش رو بهش بدم ؟؟ داشتم به همین چیزا فک میکردم که یه پرستار اومد سمتم و گفت : خانم کیم هیون جی بهوش اومدن . با خوشحالی بلند شدم و به سمت اتاق رفتم ...
خب این پارتم تموم شد . به نظرتون اون پسره بکهیون بود ؟
خوشحالم که داستانم رو هم خوندین .. به نظرتون بکهیون عاشق سالین میشه یا هیون جی ؟؟ اصلا عاشق کدوم یکی بشه داستان جذاب تر میشه؟ تو نظرات به سوالم جواب بدین 😊
خدانگهدار تا پارت بعدی ❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد کوووووو لدفااا🥺🧐💜💛💜💛
پارت بعد😐🔫بنظرم بکی باید عاشق هیون جی بشه😐👐❤
اداااامه😍👌🏻
عالیه عشقممممم 💝ادامه بده😘البته اگه بدتون نمیاد بهت بگم عشقم اگه بدتون میاد نمیگم و ببخشید 😇😁
نه چرا باید بدم بیاد 🌼
خوشحالم که خوشت اومده .
عزیزم عالی بود داستانت به داستان ماهم سر بزن ولی قبل از اینکه داستان منو بخونی اگه بی تی اسو میشناسی که هیچی اگه نمیشناسی برو درموردشون تحقیق کن و بعد چون ا. بی تی اس هم هست تو داستان من اکسو هم هست و از تمام اکسوالا که تو تستچی هستن خواهش میکنم از اکسو بیشتر داستان و تست بزارن چون این بهترین حمایت و بهترین هدیه برای اکسوالا هستش.
آره با حرفت موافقم توی تستچی برام فقط از بی تی اس بالا میاره برا اینکه بتونم یع رمان قشنگ از اکسو بخونم باید کلی جستجو کنم و آخرش هم چیزی دستگیرم نمیشه به نظرم واقعا خیلی خوب میشه اگه ما اکسوال ها هم زیاد از اکسو رمان بنویسیم