اینم ازپارت سوم داستان من امیدوارم خوشتون بیاد .
از زبان هیون جی ....... چشامو باز کردم سرم درد میکرد و خیلی سخت میتونستم نفس بکشم پرستار بالای سرم بود تا دید بهوش اومدم لبخندی زد و گفت : حالت بهتره ؟ من : اره فقط سرم درد میکنه ... پرستار : چیز خاصی نیست به خاطر ضربه ای که به سرت خورده این سر درد طبیعیه ..... من : آها ممنون . پرستار همونطور که سرم رو درست میکرد لبخندی زد و بعد از مدتی از اتاق بیرون رفت با بیرون رفتن پرستار سالین وارد اتاق شد سریع کنار تختم اومد دستم رو گرفت و گفت : نکنه میخوای قبل از کنسرت اکسو بمیری ؟ لبخندی زدم و گفتم : سالین باز دوباره چت شده ..... ولی در هر حال ما که نمیتونیم تو کنسرت اکسو شرکت کنیم آخه بلیط نداریم .... سالین دستاش رو صورتش گذاشت و گفت : آدم ها خیلی مهربون شدن ...... افراد رو از مرگ نجات میدن .... بهشون بلیط اکسو میدن ....... اونا واقعا خیلی مهربون شدن ..با شنیدن کلمه بلیط اکسو از جام پریدم و گفتم : بلیط اکسو. سالین دستش رو کیفش کرد و دو تا بلیط خوشکل رو بیرون آورد و با ذوق گفت : آرهههههه بلیط اکسو . خواستم پاشم وچند تا حرکت موزون انجام بدم که یهو دستم به سمت سرم کشیده شد و به شدت درد گرفت آخی کشیدم که سالین گفت : هیون جییییی این کارا چیه ؟؟ لطفا اینقدر بپر بپر نکن تو باید تا فردا شب زنده بمونی من دوست دارم باهات به کنسرت اکسو برم . از شنیدن این حرفای سالین که داشت با حالت کیوتی میگفتشون خندم گرفت و شروع کردم به بلند بلند خندیدن سالین هم لبخندی زد و گفت : خب هنوز نصف سرمت مونده تا اون موقع باید چیکار کنیم که زمان به سرعت بگذره ؟؟؟
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
❤✌🏻❤✌🏻
عالی عالی عالی عااااااااااااااالی عزیزم. بکهیون بایسمه واسه همین خیلی دوست دارم ادامه اش رو بخونم مرسی بابت داستانت 😃😄🤩😍😘🥰🥰😊😚🤗🤭