سلام اینم پارت ۲ اگه پارت ۱ رو نخوندی برو بخون ❤لیدی باگ و کت نوار❤پارت ۱❤ اسمش اینه
یهو پرستار اومد و گفت: همسر خانم دوپنچنگ خانم شما تا ۲ روز دیگه اینجا هستن و بعد میتونن مرخص بشن (قیافه مرینت🍅 قیافه آدرین😎) پرستار رفت. مرینت: همسرر؟ آدرین: خب چی میگفتم میگفتم دوستتم که منو راه نمیدادن مرینت:🍅 (۲ روز بعد) من رفتم کار های مرینت و کردم و بردمش خونشون (بابا و مامان مرینت به مدت ۶ ماه نیستن) گذاشتمش رو تختش و یهوووو
یهوو دیدم که تو اتاق مرینت عکس من هست با قلب روش😐 به مرینت گفتم این چیه؟ تو عاشق منی؟ مرینت: اممم .... نه بابا تو کیلو چندی؟ .... نه منظورم اینه که کی به تو اهمیت میده؟...... نه بابا هیچی اینا پوسترای تو ان تو اتاق من همین🍅 آدرین: آها پس وقتی به کت نوار میگفتی عاشق یکی دیگه ای عاشق من بودی مرینت:... آ......ر.......ه ....... آره آدرین: چه خوب ولی من ازت بدم میاد هاهاها (قیافه مرینت😨😭😭 قیافه آدرین😎😎) من داشتم گریه میکردم که یهووووو
که یهوو از خواب بیدار شدم (قیافه نویسنده:🤣🤣🤣🤣) مرینت: وایی نه تیکی: چیشده مرینت مرینت: همه چی رو برای تیکی گفتم و دیدم ساعت ۷:۴۵ سریع حاضر شدم رفتم مدرسه وقتی رسیدم مدرسه رفتم پیش آلیا و همه چی رو بهش گفتم (راستی تو فصل ۴ آلیا میدونه مرینت لیدی باگ هست و الان ما تو فصل ۴ هستیم) آلیا:😂😂😂 مرینت: زهر مار درد و مرگ چرا میخندی؟ چرا ساکت شدی(نکته: مرینت اینجا داد میزد) آدرین یهو پشت سر مرینت ظاهر شد مرینت که برگشت پشتشو ندید و گفت: تو اینجا چه غلطی میکنی؟ چیکار داری به من؟ آدرین: اولا سلام دوما من اومدم مدرسه سوما هیچی اومدم بهت سلام کنم مرینت که آدرین رو دید: وایی چه غلطی کردی؟نه یعنی چه غلطی کردم وایی(دوید و رفت) آدرین: آلیا چیشده ؟؟ آلیا: هیچی فقط داغونه الان
آدرین: رفتم و پیش مرینت نشستم (قیافه مرینت🍅 قیافه من😊) آلیا بهم همه چیو گفت مرینت: نه من لیدی باگ نیستم نه من عاشق تو هم نیستم آدرین: چی میگی مرینت آلیا بهم گفت که تو داغونی اومدم بپرسم چیشده؟ از دست من ناراحتی؟ مرینت: آخیییش هیچی نشده نگرانم نباش مرسی آدرین: باشه. زنگ خورد و رفام خونه و به پلگ گفتم مرینت گفت من لیدی باگ نیستم یعنی ممکن اون لیدی باگ باشه؟ پلگ: نه اصلا به من چه ولی میخوام بهت بگم که این قضیه بوی پنیر کپک زده میده آدرین: رفتم یه عکس از مرینت و با لیدی باگ مقایسه کردم و
نقاب و لباس لیدی باگ رو شبیه به مرینت کردمو فهمیدم که اون مرینته بهش شک کردم برای همین تبدیل شدم (پلگ پنجه ها بیرون) و رفتم و به لیدی باگ پیام دادم: سلام بانوی من امشب اگه تونستی بیا به برج ایفل ساعت ۹ (نکته: الان ساعت ۸ است) بای رفتم و رو برج ایفل رو تزئین کردم (حالا بریم سمت مرینت)
مرینت بریم ببینیم پاریس در چه حاله (تیکی خال ها روشن) تبدیل شدمو پیام پیشی و دیدم (نکته الان ساعت ۸:۴۵ دقیقه است) رفتم رو برج ایفل و با صحنه قسنگی مواجه شدم که یهووو پیشی از پشتم گفت سلام بانوی من لیدی باگ: من ترسیدم و یه مشت محکم زدم تو صورتش(نکته: از دماغ کت خون اومد) لیدی باگ: اوه اوه ببخشید فک کردم شدوماثه (راستی در فصل ۴ اسم حاکماث تبدیل شد به شدوماث) کت نوار: آخ آخه شدوماث برج ایفل رو برات تزئین میکنه و شمع میزاره؟
لیدی باگ: خب طبیعتاً نه کت نوار: خب پس چرا زدی؟ لیدی باگ: حالا ولش کن الان خوبی؟ کت نوار: بله ولی مواظب باش تا شرورت نکردم(😂) لیدی باگ: دوباره میزنما کت نوار: غلط کردم بانو لیدی باگ: حالا برای چی بهم گفتی بیام؟ کت نوار: حالا که تو نگهبانی لیدی باگ: خب کت نوار: خب که خب بزار حرفمو بزنم حالا که تو نگهبانی باید هویت تمام ابرقهرمان ها رو بدونی لیدی باگ: (تو دلش گفت راست میگه ها) ولی گفت نه بهت گفتم که ما نباید هویت همو بهمیم کت نوار: باشه مرینت لیدی باگ: چی؟ مرینت چیه؟ کت نوار: تو که هویت تو بهم نگفتی خودم فهمیدم لیدی باگ: نه من مرینت نیستم کت نوار: بانوی من زور نزن من خودم فهمیدم
بچه ها واقعا دستم درد گرفت اگه خوشتون اومد لایک کنید و کامنت بزارید بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
همش خواب بووووود
😍😍😍
خیلی خوب بودددد داستان که طنز داشته باشه خیلی خوبههه ادامه بدهههه
مرسی ممنون امروز پارت ۳ رو مینویسم