
سلام
سریع دستام رو از روی صورتش برداشتم و دستپاچه نگاش کردم و خودمو به خواب زدم 🤥 ا/ت : فکر کنم نفهمید بیدار بودم 🤭 (تو ذهنش) آروم سرش رو نوازش کردم درست مثل یک یه خرگوش کوچولو بود حتی تو خوابم کیوتیش رو از دست نمیداد یهو در باز شد منم خودمو زدم به خواب اعضا اومده بودن برای عیادتم باورم نمیشه
آروم چشام رو باز کردم و مثلا اینکه تازه از خواب بلند شدم گفتم ا/ت : اینجا کجاست؟ من چرا... عررررر شما اینجا چیکار میکنین؟ (چه خوب همه چی همه چی رو میپوشونه خوشم اومد 😐👌🏻) جیمین : دیشبو یادت نمیاد؟ ا/ت : دیشب... درسته من دیشب غش کردم ولی دلیلشو نمیدونم یادمه فقط یکم پام درد میکرد همین شما دلیلشو میدونید...
یهو دستم کشیده شد. جونگ کوک بود یکم عصبانی به نظر میرسید کوک : تو دیشب پات یه ذره درد میکرد؟ هان؟ ا/ت :... کوک : هااان؟!! (با داد) ا/ت : ن.. نه تهیونگ : کوک آروم باش! کوک با حالت پشیمون و بهم ریخته گفت کوک : ببخشید قفط کمی عصبی شدم چون تموم دردارو تو خودت نگه داشتی و چیزی نگفتی و بخاطر من از هوش رفتی 🤒
و الان.... الانم پات شکسته من واقعا متاسفم همش تقصیر من بود 😖 از زبون ا/ت : آروم دستمو بردم سمت سرش و نوازشش میکردم چشاش رو از تعجب باز کرد بهم خیره شد ا/ت : کی گفته تقصیر تو؟ من با میل خودم اینکار رو انجام دادم و مطمئنم که هر کس دیگه جای من همینکار رو میکرد. دلیلش این نیست که آیدل معروفی البته یه زره آره ولی بقیش بخاطر یه چیز دیگه است... اینکه جونت با ارزشه اگه هر کس دیگه ای بود همینکار رو کردم حتی اگر انسان نبود هم بازم کمکش میکردم پس دیگه خودت رو مقصر ندون.
هر کس گفت تقصیر توئه بهم بگو تا همون کاری که با اون مرده تو پارک کردم با اونم بکنم 😁💪🏻 یهو اشک تو چشاش جمع شد و لبخند خرگوشی ای زد که باز قند تو دلم آب شد محکم بغلم کرد و سرشو تو سینم میفشرد ( جنبه رو منحرفی نفرمایید 😐💪🏻) احساس خاصی داشتم خیلی خوب بود پس بازم به نوازش سرش ادامه دادم شبیه بچه کوچولو هایی بود که تازه مامانشون رو پیدا کردن شوگا : اهم اهم
از هم جدا شدیم و با خجالت به سمت مخالف همدیگه نگاه کردیم جیهوپ : خب یعنی تو همونی هستی که پارک زدی بچهی مردمو ناقص کردی؟ 😂 ا/ت : ش.. شما از کجا میدونید؟ 😳 تهیونگ : خب معلومه جونگ کوک برامون تعریف کرده 😂 ا/ت : نگاهی به جونگ کوک کردم که خودش رو زد به کوچه علی چپ چشم غوره ترسناکی براش رفتم که از ترس رفت پشت نامجون قایم شد
ا/ت : إوا جونگکوک چرا رفتی پشت نامجون داشتم حرف میزدیم 😊 ( با حالت ترسناکی که خودتون بدونید یا همون آرامش قبل از طوفان) جونگکوک : ن.. نه ه.. همین جا خوبه 😶 ا/ت : راستی که حالا فکرشو میکنم شما هنوز بهم جایزه ندادین ناسلامتی من جون جونگکوک نجات دادم 🤥😊 ( روحشان شاد 😐) نامجون جونگکوک رو شوت کرد جلوی ا/ت و همه چشم غوره ای براش رفتن
اميدوارم که خوشتون اومده باشه لایک کامت بزارید فالو کنیدبوس به همتون 😘
❤️❤️❤️❤️❤️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود پارت بعد رو بزار
عالییییی
پارت بعدوووو بزارررر
عالیییییییی بود پارت بعد