4 اسلاید صحیح/غلط توسط: 𝓙𝓮𝓸𝓷 𝓡𝓸𝓼 انتشار: 2 سال پیش 2,556 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام کیوتم یک پارت از داستانم رو میزارم اگه خوشتون اومد ادامشو هم میزارم لایک و فالو و نظر یادتون نره
اول بالا رو بخون
حالا بزن بعدی برای خوندن داستان 😆
سلام من
رزي هستم ۱۴ سالمه به موسیقی علاقه دارم
صبح
رزی: باصدای زنگ گوشیم بیدار شدم و رفتم دست و صورتمو شستم به ساعت نگاه کردم .وای خدا داره دیرم میشه امروز کلاس هنر دارم زنگ اول درسته تیکی :اره .اوه خداروشکر. رفتم پایین به مامان و بابا و برادرم سلام کردمو رفتم نشستم سر میز صبحانه
سلام من لوکا هستم ۱۴سالمه برادر دوقلو رزي هستم
لوکا: راستی رزي امروز زنگ اول هنر داریم درسته؟
رزی: آره چطور؟ لوکا: چون می خوام گیتارمو هم بیارم مدرسه رزی:آهااا بیارش احتمالا اون آقایی که نوازندگی خوب بود بیاد امروز لوکا:اگه بیاد خیلی خوب میشه
از زبان راوی: رزي و لوکا صبحانه شونو خوردن سریع رفتن لباساشون عوض کردن کیف هاشونم برداشتن
از زبان رزي و لوکا :خداحافظ مامان و بابا
از زبان رزی:از مادر و پدرمون خداحافظی کردیمو راه افتادیم به مدرسه مدرسمون نزدیک خونه هست
همینطور که داشتیم راه می رفتیم به یک آقایی برخوردم و افتادم زمین رزي:آقا جلوتونو نمی بینید؟
فرد ناشناس:ببخشید خانم جوان داشتم دنبال آدرسی می گشتم من معذرت میخوام
آقا کیف رزي برداشت و دادبه رزي
رزی:ممنون آقا
از زبان رزی: مرده خیلی آشنا می زد برام فکر کنم آدم معروفی بود چون با دوتا بادیگارد داشت می رفت
رزی: لوکا اون آقاهه آشنا نمیزد؟ لوکا: آره انگار شبیخون یک جا دیدم
از زبان راوی بچه ها به مدرسه رسیدن و رفتن سر جاهاشون نشستن ملیکا :سلام رزي خوبی؟
رزی: سلام ملیکا خوبم ممنون تو چطوری؟
ملیکا:ممنون منم خوبم راستی چنتا دانش آموز جدید داریم پنج دقیقه دیگه باید بریم صف
رزی:پس که اینطور . دختر هستن یا پسر؟
ملیکا: خبر ندارم ولی فکر کنم پسر باشن
رزی:اهوم
مبصر کلاس: بچه ها صف بشید و برید روی شماره خودتون تو صف بایستید
بچه ها :باشه
از زبان رزی: بلند شدم از روی صندلیم و رفتم پیش لوکا و باهم رفتیم سر صف شماره صف من و لوکا پشت سر همه اول لوکاست بعد من و پشت سر من ملیکاست
راوی :همینطور بچه ها منتظر بودن که آقا مدیر اومدند #کپی ممنوع
راوی :همینطور بچه ها منتظر بودن که آقا مدیر اومدند
مدیر: سلام بر بچه های عزیز
امروز چنتا دانش آموز جدید داریم
رزی:لوکا اون آقاهه همونی نیست که تو راه بهش خوردم؟
لوکا:آره خودشه
مدیر :خب اول از همه از دانش آموزان کلاس ۱۰۳
شروع میکنم بفرماید خودتون رو برای دوستاتون معرفی کنید
اون پسر :سلام من آدرین آگرست هستم و ۱۵ سالمه امید وارم از من خوشتون بیاد
ملیکا: اون آدرین آگرستهههههههه
رزی: مگه میشناسیش بگو ببینم کیه که انقدر براش ذوق کردی؟
ملیکا :اون پسر طراح مد معروف گابریل آگرستِ خودش هم مدل معروفههه
رزی: اون پدرشه؟
ملیکا :آره خودشه مگه میشناسید
رزی: تو راه که داشتم میآمدم مدرسه بهش خوردم افتادم زمین
ملیکا:واقعا
رزی:آره
لوکا :چی شده رزی؟
رزی:اون آقایی که توراه بهش خوردم افتادم زمین طراح معروفه پسرش هم همون آدرین آگرسته
لوکا: وقعااااا
رزی:آره می شناسیش
لوکا:آره ولی از نزدیک ندیده بودمش
رزی:آها
دانش آموز ۲:سلام من فلیکس هستم ۱۵سالمه امیدوارم که دوستان زیادی پیدا کنم
لوکا: رزي این پسره پسر خاله آدرین آگرسته
رزی:واقعا خیلی شبیه هستن
از زبان راوی
بقيه دانش آموزان جدید هم خودشون رو برای همکلاسی هاشون معرفی کردن
مدیر:بچه ها مرتب و منظم برید سر کلاستون
از زبان رزی:آقای مدیر که اینو گفت آدرین و فلیکس هم اومدن توی صف و رفتیم سر کلاس هنر....
از زبان رزی:آقای مدیر که اینو گفت آدرین و فلیکس هم اومدن توی صف و رفتیم سر کلاس هنر
لوکا رفت گیتارشو آورد و منم دفتر طراحی مو آورده بودم هنوز آقای چان نیومده بودن من رفتم پایین و به صورتم یک مقدار آب زدم داشتم از پله ها بالا می آمدم و توی فکر بودم که به یکی از بچه ها خوردم و افتادم زمین متوجه نشدم اون کی بود
از زبان آدرین
داشتم با گوشیم ور می رفتم که یک دختر زیبا که فکر کنم یکی از همکلاسی هام بود بهم خورد و افتاد روی زمین
آدرین: حالتون خوبه دختر خانم؟
آدرین دستش رو برای بلند کردن رزی پایین آورد
رزی:دیدم این حرف رو زد و دستش رو برای بلند کردن من دراز کردیاد پدرش افتادم دستش رو گرفتم و بلند شدم
رزی: ممنون خوبم فکر کنم تقصیر من بود که بشما خوردم
آدرین :اشکالی نداره می تونم اسمتونو بدونم
رزی :خیلی ممنون اسم من رزي هست
اآدرین: من هم اسمم آدرین هست خوشبختم
رزی:همچنین
آدرین: به نظرتون بهتر نیست بریم سر کلاس تا استاد نیامده؟
رزی:بله اصلا یادم نبود
از زبان رزي
وارد کلاس شدیم و من رفتم کنار لوکا نشستم
و لوکا داشت گیتار می زد منم شروع کردم به یک آهنگ خوندن ولی آروم که بقيه بچه ها ناراحت نشن
آدرین:رفتیم سر کلاس و بعد متوجه صدایی شدم برگشتم دیدم همون دختره است خیلی صدای قشنگی داشت
رزی: همینطور که غرق خوندن آهنگ بودم متوجه صدای آدرین شدم
آدرین:خانم رزی واقعا صدای قشنگی دارین #کپی ممنوع
اگه اشتباه تایپی داشتم ببخشید چون سریع می نویسم امیدوارم خوشتون بیاد
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
90 لایک
عالی پارت بعدیییییی
عالییی
پارت بدههه
توی لیست هست و توی پیج می تونی پیداش کنی :)
مرسیی
ادرین اگرست؟ نه خدایی؟ جدی؟ انصافنننننننننننن
🗿😂
میدونی چیه اینو تو سن ۱۳ سالگی نوشتم میراکلس و ریختم توی بی تی اس 😑🤣💔
ولی انصافا قشنگ شد ولی پایان اش نوشته نشده....
عالییی بود
عررررر عالی بود😍
🙂💜🖤
عالی بوودددد جییغ 💛🍕
🥺💜
پارت هفت و هشت داستانو گذاشتم میتونی بری بخونی کیوتم
اوو تنکس💜✨راستش این چن روزه خیلی کم میام تستچی چون مدرسه ها حضوری شدن 😀💔
هیق🙂💔
عالیههههههه😃😃😃😃😃😃😃😍😍😍😍😍😍
میسیی
ادامه بده عالیه حرف نداره 🥲🥲👏🏻👏🏻♥️♥️♥️👌🏻
حتماا
دوتا پارت جدید گذاشتم یکیش شخصی شده آجی😭💔
🥺🥺🥺🥺 آره منم درکت میکنم من که بیشتر شون شخصی شده بود مجبور شدم پاک کنم☹️
ابراز حضور😸💜
😍😊😆
عالییییییییییییییییییی
مممننننوووونننن ^_^♡