اینم پارت 4 ناظر لطفا قبول کنید
از زبون مرینت : دیگه من و آدرین ازدواج کرده بودیم و ما دو تا بودیم تازه یه همستر و سگم خریده بودیم ! اسم همسترمون آلبرت بود و اسم سگمون رکس
من و آدرین آرزو شدوماثو بر آورده کردیم و متوجه شدیم اون گابریله ! مامان و بابای من و آدرین ( امیلی زنده شده ) رضایت داده بودن گابریل گفته بود که یه خونه برا ما بسازن خونه ی ما مو نمیزد ! از زبون ادرین : ...
چند تا امکانات جدید به خونمون اضافه کردم که مرینت خبر نداشت به مرینت ظهر بعد نهار گفتم میشه این دفعه رو فقط همین یه دفعه با هم بریم استخر ؟ گفت باشه ولی کجا مگه استخرو تخریب نکردن ؟ ( مثلا استخرشون تخریب شده و یکی جدید دارن میسازن ) گفتم نه یه جای دیگه گفت کجا ؟ گفتم سوپرایزه گفت باشه رفتیم تو اتاقمون گفتم مرینت بیا اینجا وایسا گفت باش یهو رفتیم پایین مرینت گفت یا خدا خندیدم و گرفتمش گفتم نه نه نترس
گفتم لباس شنای من و خودتو آوردی ؟ گفت آره تازه برا تیکی و پلگم دوختم گفتم دمت گرم ایول بابا رفتیم اتاق گذاشته بودم برا تعویض لباس رفتیم لباسا رو عوض کردیم مرینت گفت استخر کو ؟ به پلگ یه چشمک زدم دو تایی باهم من و پلگ دست زدیم و استخر از زیر اومد بالا مرینت و تیکی دهنشون 700 متر باز شد ...
شیرجه زدیم تو استخر و چندین ساعت شنا کردیم من همه چیو به پلگ گفته بودم به مرینت گفتم می خوای بریم جکوزی ؟ گفت مگه اونم داریم ؟ پلگو نگاه کردم جفتمون باهم گفتیم جکوزی ! و باز هم همان آش و همان کاسه ...
خلاصه کارمون اونجا تموم شد و حمومو فعال کردم دوش گرفتیم رفتیم برا شام ...
صبح روز بعد ... با یه زلزله خیلی بزرگ صب ساعت 6 بیدار شدیم سریع تغییر شکل دادیم و ...
خب دیگه تموم شد ببخشید خیلی کوتاه بود مخم کار نمیکنه جمعه این هفته دوباره میزارم
ناظر محترم لطفا قبول کنین لطفا واسه همینم خیلی زحمت کشیدم
لط...
فا...
فا...
فا...
کن...
ین...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)