miraculous story 5

از زبون مرینت : ساعت 6 صبح با یه زلزله گنده بیدار شدیم تبدیل شدیم و رفتیم دیدیم یه شروره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! از کت پرسیدم مگه ما شدو ماثو شکست ندادیم ؟ گفت چرا دادیم پس ممکنه یه نفر اونو گرفته باشه ؟ نویسنده : در هر حال اون پسر آبنباتی بود اما 10000000000000000000000000 برابر شده بود اندازش ! گفتم ا ... ا ... گربه ؟ گفت ب ب بله ؟ ( اینطوری میکنن چون بابت اندازه تعجب کردن ) گفتم ا ا ا افزایش قدرت فضایی لازم داریم گفت ب ب باشه...

از زبون کت نوار : شدیم آستروکت و کاسمو باگ در هر حال شکستش دادیم و برگشتیم از زبون گابریل : دیدم یه سنتی مانستره از تعجب شاخ در آوردم ! یاد فیلیکس افتادم اون می دونست من شدو ماث بودم ولی ... آخه چطوری دزدیدش ؟ صبر کن ببینم ... سر برگشت امیلی یه جشن گرفتیم و فیلیکسم بود پس وقتی حواسم نبوده برشون داشته ...

نویسنده : همونطور که میدونید اگه یادتون باشه ساعت 5 گشت زنی داشتن اینو گوشه ی ذهنتون داشته باشین از زبون مرینت : از آدرین پرسیدم آدرین بزرگترین آرزوت چیه ؟ گفت یه روز بریم خونه مامان بابا هامون بگیم عضو جدید داریم نوه اسمشه واسه شما گفتم من همینطورم فردا می خوام به آدرین بگم : آدرین آرزومون داره بر آورده میشه نویسنده : گرفتین چی شد دیگه ؟ مرینت ب.ا.ر.د.ا.ر.ه شب شد موقع خواب گفتم آدرین آرزومون داره بر آورده میشه ...

نویسنده : بچه ها به یک دلیل این سوال یه لحظه پاک شد و خلاصش مرینت ب.ا.ر.د.ا.ر میشه و به آدرین میگه ...

9 ماه بعد ...

خب دیگه این پارتم تموم شد ببخشید باز کم بود بخاطر درس و اینچیزاس دیگه خودتون درک کنید خب حالا برا جبران می خوام چند تا سم از میراکلس بزارم خدمتتون

راس میگه

خداییش خیلی راس میگه این دفعه پشت کلوییو میگیرم

^0^ -_-

^0^ -_-

^0^ -_-

^0^ -_-

^0^ -_-

پس زمینم *_*

اصلیش اینه

چند تا رمانتیکم بزاریم و این تستم تموم شه

^0^ *_* ای کاش تو واقعیتم اتفاق بی افته

^0^ *_*

^0^ *_*

تموم شد فالو لطفا یادتون نره بیاین نتیجه چالش داریم ناظر گرامی لطفا قبول کنین