
سلامممممم

مری:برای همین تبدیل شدم و بهش پیام دادم که فردا ساعت ۴ بیاد برج ایفل (بریم یه سری هم به ادرین جونم بزنیم ) ادری:حوصله سر رفته بود تبدیل شدم دیدم مای لیدی برام پیغام گذاشته گفته بود فردا ساعت ۴ برم برج ایفل تبدیل شدم که پلگ گفت :ااااادددددررررریییییینننننن ادری:چیه پلگ گوشم کر شد پلگ:ککککممممممممبببرر ادری:اوف بیا بابا توام😑🙄(فردا صبح تو مدرسه) مری: رفتم تو کلاس این زنگ علوم داشتیم و دوباره خانم( مندلیو درسته؟)اومده بود😫امتحان هم داشتیم امتحان دادم و زنگ خورد و مدرسه تعطیل شد .(خب خیلی کشش نمیدم می ریم به ساعت ۷ و نیم) مری:رفتم حموم و اومدم موهامو خشک کردم و باز گذاشتم یبه رژ قرمز هم زدم و لباسمو پوشیدم(عکس اسلاید لباس مری)
ادری:رفتم حموم و اومدم یه عطر زدم (ادکلان ادرین😐😂) بعد لباسمو پوشیدم(عکس اسلاید) بعد تبدیل شدم و رفتم به برج ایفل(فلش بک به ۱۰ دقیقه قبل )از زبان مری: تبدیل شدم و رفتم چند تا گل و شمع گرفتم و اونجا رو تزئین کردم میز و صندلی هم گذاشتم (پایان فلش بک) کت:خیلی زیبا بود😍همینجوری داشتم اطراف رو نگاه میکردم که یهو ..لیدی :کت و دیدم داشت اطراف رو نگاه میکرد از پشت دستامو دورش حلقه کردم و گونه شو بو*سیدم و گفتم :سلام عزی*زم کت:گفتم سلام عش*قم امشب خیلی زیبا شدی گفت تو هم همینطور کیتی من لیدی:کتو بردم تو خونه قبلی ی استاد فو
گفتم: بشین و نشستیم گفتم که:خیله خب کت تا سه میشمارم به حالت عادی برمیگردیم باشه؟باسر تایید کرد لیدی:خیله خب ۱.......۲........و۳ تیکی اسپاتز ان کت:پلگ کلاز اوت چشمامو باز کردن امکان نداشت اون ....اون....اون مر..مری..مرینت بود 😳مغذم فرمان هیچ کاری رو نمیداد هنگ بودم😵مری:چسمامو باز کردم و با دیدن کسی که جلوم بود سر جام میخکوب شدم امکان نداشت اون ادرین بوددددددددد😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳مغذم هنگ کرده بود احساس میکردم الانه که مغذم منفجر شه 🤯🤯🤯که ادرین گفت:
تتتتتممماااااامممممم شششددددددددد اسلاید بعد شرایط
شرایط:۳۰ بازدید و ۱۰ لایک و ۱۰ کامنت اسلاید بعد فوق العاده مهمههههه
نتیجه چالش داریم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
زود بعدی رو بذار
باشه اجی
عااااالییییی
مرسی
ععععاااالللییییی بود😍😍😍
مرسیییییی❤
اجی خیلی سخت میگیری بزار دیگه 😭😭😭😔😔😔
باشه آجی امروز میزارم
این دفعه من بررسیش نکردم
ا مگه میشه؟
تو گوشی نبودم
عالیه
مرسی😁