عشق نمایشی 🤞🏻❤🔥
Demo love 🤞🏻❤🔥
Part: 2💚
یوجونگ:رفتم خونه و یه راست به سمت اتاقم حرکت کردم
فردا باید مامان و بابا رو بفرستم امریکا پیش داداش برا خودمم یه پرونده جعلی جور کنم با این هویت ممکنه لو برم
اینقدر خسته بودم که بدون عوض کردن لباسام خوابم برد .
فردا صبح سر صبحانه 🔅
یوجونگ: مامان، بابا یه خبر براتون دارم
مادر یوجونگ: چیع؟
یوجونگ : رفتم سر کار خودم
پدر یوجونگ: چیییی
یوجونگ: خببب میدونم خیلی تعجب کردین
باید بگم اگه ممکنه یه چند روزی برین پیش داداش
مادر یوجونگ: واسه چی بریم؟
یوجونگ: میدونین که نباید کارم لو بره
دنبال پرونده جعلی هم هستم
پدر یوجونگ: میدونی که این کارا خطرناکه مگه نه؟
یوجونگ: بله میدونم پدر و اینکههه میشه کلید اون خونه قبلیو بدین
پدر یوجونگ: میدم اما چرا ؟
یوجونگ: اگه بفهمن منم وضع مالیم بد نیست ممکنه برامون بد شه بهتره پیشگیری کنیم
پدر یوجونگ: خیلی خب توی کشو اتاقمه وسایلم هنوز توشه
یوجونگ: ایول عالیهههه
مادر یوجونگ: پس منم به داداشت خبر میدم که میریم اونجا
یوجونگ: خیلی خوب
(بعد از صبحانه در اتاق یوجونگ)
یوجونگ: سلام اقای هان
ازتون یه درخواستی داشتم
میخواستم بگم برام یه پرونده جعلی درست کنید برای ادرس خونه هم
الان براتون ایمیل میکنم
اقای هان: برای پرونده شرکت هیوندای میخواین درسته؟
یوجونگ: بله
اقای هان: چشم بسپارین به خودم
یوجونگ: خیلی ممنون خدانگهدار
خیلی خوب اینم حل شد .
برم چند تا لباس بردارم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)