سلام سلام بلاخره بعد چند روز اومدم با پارت جدید ....... ناظر جونم منتشر کن مرسی ❤ بریم ......
کیاراد : بعد از چند ساعت خواب به زور و بی میلی چشام رو باز کردم یهو دیدم حامد زل زده بهم 😳 ...... م*ر*ض داری مگه ؟
حامد : نه خیلی خوشگلی آدم نمیتونه چشم ازت برداره 😒 .
کیاراد : اه اه اه چندش .
حامد : چندش منم یا تو کیاراد ساعت میدونی چنده چند روز نخوابیده بودی خیر سرت اومدی حرف بزنی تو خو به عالم مَلَکوتی پیوستی 😑 .
کیاراد : وایییییی خدا دیره ...... ببخش حامد باید برم خونه امروز داییم اینا قرار بوده بیان من به کل فراموش کردم.
حامد : داییت ؟ 🤨 دنیز هم هست ؟ .
کیاراد : حاااااااامد ؟؟ .
حامد : باشه باشه غلط کردم خداحافظ .
کیاراد : خداحافظ ....... بعد از اینکه از خونه حامد اومدم بیرون با سرعت به طرف خونه خودمون رفتم داییم بهم گفته بود باهام کار داره ولی من یادم نبود خدایا چم شده نکنه دارم دیوانه میشم ؟ بشم هم تقصیر این دختره نگاره 😑 ( راوی : باز که یادش افتادی آقا کیا 😉 )
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
عالی پارت بعدی و کی میزاری
ایشالله فردا میزارم
مرسی منتظرم
عزیزم گذاشتم ولی رد شد این دو باره رد میشه میگی من چکار کنم ؟
عزیزم ببین اگر نشد یک بار دیگه بزار من نظرم ببینم برایم ن میاد که منتشر کنم
عالی
بعدییییی روووو بدههههه
چشم ناناسم
خیلی میدوستم داستانتووو
عالی عالی بسیارعالی به رنگ پرتقالی 😁❤
خیلی ممنونم 😍
خواهش ♥🤗
عالییییییییییییییییییییییییییی بود
دستت درد نکنه 🌱
ناظرش من بودم
خیلی ممنون که منتشر کردی 😘
فالویی بفالو
دنبال شدی
عالییییییییییییییییییی
ممنونم 💚