
حال= کیارا به نفعتونه که فرار کنید اما گفت ولی به نظرم این تویی که باید فرار کنی چون ما شیش نفریم و تو یه نفر خوب اگه اینجوری... و تغییر شکل داد و تمام لباس هاش و حتی موهاش از رنگ بلوند به سیاه تبدیل شد و شمشیرش رو از قلاف کشید مکس گفت بچه ها اون یه بار بدون قدرت ما رو شکست داد حالا که تبدیل شده و ما هم قدرت اونو نمیدونیم. برکس گفت جسا نقشه چیه؟ جسا داد زد عقب نشینی و همه از ماشین به بیرون رفتن و اما پروتال رو باز کرد و فرار کردن کیارا گفت معلوم بود احمق های بزدل اینها میخوان جلوی قدرت منو بگیرن. در صندوق رو باز کرد و گفت الدا اونا رفتن دیگه لازم نیست خودت رو به موشمردگی بزنی. الدا(خورشید)بیدار شد و گفت من که قدرتم رو به دست اوردم گزاشتم به راحتی منو دستیگر کنن و تو اینکارو با هاشون کردی؟ کیارا گفت محض اطلاعت من مثل تو بزدل و ترسو و ساده نیستم نمیزارم کسی به همین راحتی بیاد تو خونم و به من خونوادم حمله کنه خب حالا اینو بیخیال ببینم قدرتت هنوز فعال نشده نه ولی فقط ۵ ساعت مونده به نیمه شب ولی خبر خوب اینکه حداقل میتونم تبدیل بشم و تازه شمشیر هم دارم خب این خبر خوبیه حالا نقشه چیه فعلا فقط صبر میکنیم مگه چاره دیگه ای هم داریم؟ کیارا تو از این کار که میخوایم انجام بدیم مطمئنی؟ الدا اون خواهرم رو چشماش از کوه اتشفشان پرت کردن و به لطف رجینا که اونو زنده کرد ولی همون طور که خودت هم میدونی و داری پنهانش میکنی اونها مجبور بود اگه خواهرت توی اون کوه اتشفشان نمی افتاد ممکن بود خیلی مردم بی گناه دیگه بمیرن اره میدونم من بهتر از تو میدونم چون اونجا بودم ولی چرا خواهر من اونها مقصر بودن یکی از اونها باید پرت میشد نه خواهر بیگناه من. من به رجینا بدهکارم و هرکاری که بخواد براش انجام میدم. و لطفا اگه همین الان تردیدی برای انجام این کار داری لطفا همین الان از ماشین پیاده شو اگه این تصمیم اخرته باشه خودت میدونی و توی ماشین موند ادامه دارد....
گذشته خوب مثل اینکه تصمیمت رو گرفتی جسا؟ اره بالاخره تصمیمم رو گرفتم میشا=باشه ولی قبلش باید این کتابی رو که از کتابخونه مدرسه پیدا کردم بخونی جسا کتاب رو از دست میشا گرفت و باز کرد: " نابودی فراطبیعی ها وقتی رجینا توسط دوقلو های شیر شونده بیدار بشه تمام فراطبیعی ها رو نابود میکنه ولی ممکن هستش با یه راه توفق باشه پیشگویی خیلی قدیمی میگه که وقتی رجینا بیدار بشه در یه شهر بیرونه مرز اتشفشانی ایجاد میشه اگه یه ادم عادی به وسیله دوقلو های شیر شونده در اون اتشفشان پرت بشه امکان خاموش شدن دوباره رجینا هست" جسا کتاب رو بست به میشا نگاهی انداخت = یعنی تو حاضری یه انسان بی گناه رو بکشی؟! میشا گفت ببین اگه تنها راه نمردن فراطبیعی ها اینه من حاضرم! جسا گفت خب حالا اون شهر کجاست؟ میشا گفت تنها راه فهمیدنش درخت معما است جسا در خت دقیقا کجا هست؟ جسا گفت ۱۰ متر به شمال راه افتاند جسا گفت خب اینهم درخت معما این در خت وقتی رجینا تازه حمله کرده بو. یعنی ۱۰۰۰ سال پیش به نهال کوچیک بوده ولی الان... جسا سوال رو پرسید درخت معما شهری که میتونیم رجینا رو متوفق بکنیم کجاست؟ یک برگ از درخت کنده شد و تو دست میشا افتاد: شهری در امریکا مجموع هنر روم و یونان وافریقا جسا برگ رو از میشا گرفت:خب اینجا کجا هست؟ میشا گفت وای فهمیدم موزه متروپلی تین نیویورک! جسا گفت خب مثل اینکه لازم شد بریم نیویورک ممنون در خت معما همین الان جون هزاران نفر رو نجات دادی! ادامه دارد...
یه چالش داستان چجوری تموم بشه بهنظر خودم غمگین بهتره ولی باز شما هم نظرتون رو بگید
بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)