
بی صدا فرو میریزم زیر حجمی از سکوت یک بار دست کم مرا به نام کوچکم صدا بزن
به نام خدا کابوس فصل اول دنیا گفت مامان چرا من باید برم مدرسه ولی برای امیر علی مدرسه میاد خونه مادرش گفت اولا اسمش معلم خصوصی دوما اون از تو بزرگ تر سوما دیگه توی کار دیگران دخالت نکن دنیا با اخم از پله ها بالا رفت که امیر علی جلوش رو گرفت -اوه اوه اوه دنیا خانم ما باز قهر کرده -ولم کن از خود راضی همیشه به تو بیشتر از من توجه میکردن تا حالا به اتاق من دقت کردی ببینی از 5 سالگی تا الان که 15 سالم دارم روی یه تخت میخوابم ولی برای تو هر سال دارن تختت رو عوض میکنن -حسود شدی ا -به تو مربوط نیست حالا اگه جناب عالی اجازه بدن میخوام برم و به بدبختی هام فک کنم -بفرما راه باز جاده دراز
و خودش رو از سر راه کنار داد و دنیا هم با عصبانیت و گرومب گرومب به سمت اتاق رفت امیر علی با خنده گفت خیلی صدا نده بابا فهمیدم عصبانیی دنیا چیزی نگفت و زبانش رو برای امیر علی در اورد -ماشالاه زبونت هم که 5 متر بیشتر در نمیاد؟ دنیا با عصبانیت داد زد به تو چه فضول چرا انقدر تو کار من فضولی میکنی -اروم بابا اروووممممم دنیا چیزی نگفت و در رو با قدرت بست
رو تختش که فنرش هاش در اومده بود دراز کشید گوشیش رو از پاتختی گرفت و به دوستش کیانا پیام داد= -سلام خوبی -اره تو چطوری ممنون-میگم میایی امروز بریم بیرون -اره حتما چه ساعتی و کجا ساعت 3 کافه زعفرانیه -اوکی حله از تخت پایین اومد ساعت 2 و نیم بود زود باید اماده میشد به سمت کمدش رفت شلوار لی ابی و یه مانتو نسبتا بلند مشکی و کلاه مشکی اش عاشق رنگ مشکی بود حتی ست اتاقش هم مشکی بود کیفش رو برداشت و بیرون رفت که با یه قیافه فوق مسخره مواجه شد -به به به سلامتی کجا تشریف میبرید؟ -به شما چه اقا داداش -خوبه برام لقب جدید هم گذاشتی -اره به قیافه ات خیلی میخوره
اخم های امیر علی تو هم رفت ولی زود بازشون کرد خواهرش رو خیلی دوست داشت ولی به روش نمی اورد و مطمین بود که دنیا هم همچین حسی بهش داره -نگفتی کجا میری -با اجازهتون با کیانا میرم کافه زعفرانیه ساعت 4 هم خونه ام -به سلامت مواضب خودت باش -چیشده با ادب شدی و پقی زد زیر خنده و به راه افتاد امیر علی گفت پول مول خواستی بگو دنیا سری تکون داد و خداحافظی کرد حالا باید میرفت و جواب مامانش رو میداد مامان من دارم با کینا میرم کافه چهار خونم مادرش گفت=باشه ولی یادت نره زود بیایی یه سوپرایز برات داریم سری تکون داد و بیرون رفت 20 دقیقه بعد وارد کافه شد و مثل همیشه کیانا زود تر رسیده بود دنیا سریع رفت پیشش و نشست -ببخشید دیر شد -اشکال نداره تازه رسیدم گاسون اومد =چی میل دارید/؟ کیانا گفت هات چاکلت دنیا گفت قهوه با کیک
همون طور که گفتم اتفاقات چندانی هنوز نیفتاد
منتظر پارت دو باشید عشقا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود پارت بعد لطفا
خیلی خوب بود
لایک پارت بعدی هم بذار
بعدی
باحال بود ادامه بده