صورت میکا جلو چشمم بود. مثل این کوچولو ها ب.غ.ل.م کرده بود . از رو تخت با لگد هولش دادم و گفتم (من برای مادر شدن خیلی جوونم) اخم کرد و گفت (اونوقت کی ازت خواست؟ دیشب فقط یه صدا های ترسناکی شنیدم اومدم پیشت بخوابم) ازش پرسیدم (بقیه چی؟) لبو لوچشو آویزون کرد و گفت (پرتم کردن بیرون . نامردا ) یکم خندیدیم و برای صبحانه پایین رفتیم . همهی بچه ها با هم داد زدن (تولدت مبارک) منم خیلی خوشحال شدمو سریع گفتم (کیک و شیرینی کو؟) همه خندیدن و گفتن (ا.ت همیشگی) برام یک عالمه شیرینی درست کرده بودن خیلی خوشمزه شده بود از همه شیرینی هایی که خورده بودم خوشمزه تر بود ، شاید چون همه با هم درست کردن. بعد از شیرینی خوردنم رفتم بالا و شروع کردم به دوختن .....
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
وی ویییییییی
عاشق خوندن پارتات شدم سر مدرسه😂😂😂
عالی بید
مثلا سر کلاسمXD
عالی
پارت بعد پلیز