اشک تو چشمام جمع شد با ناراحتی گفتم ببخشید نمیدونستم انقدر فقیرین . خندیدن ، نامجو اومد جلو و گفت نه بابا اینجا خرابه خونه ما هست . ما مثلا تو خونه جنگل داریم ساحل داریم و .... پرسیدم راه خروج هم دارین . ازم پرسید نمیای خونمون ؟ با جدیت گفتم نه ممنون کار دارم . خداحافظ . و حرکت کردم . از اونور یونگی داد زد راه خروج اینوریه . خجالت کشیدم برگشتم و گفتم خودم میدونم فقط داشتم دنبال یک چیزی میگشتم . و بعد دوباره در رفتم . رفتم و زیر یک درخت نشستم و فریاد زدم....
ازت متنفرم کاترینا . بعد زمزمه کردم عاشق چیه اینا شدی ؟ _عاشق همه چیشون . با ترس پریدم عقب و گفتم تو اینجا چکار میکنی کاترینا ؟ اخم کرد و گفت هیچی والا فقط چون دیدیم داره صبح میشه و جنابعالی هنوز نیومدی خونه نگران شدیم و پخش شدیم تا دنبال حاجخانم بگردیم . از زبان کاترینا .....
چشمام رو بستم و بهش حرف زدم . چشمام رو باز کردم دیدم ۳ متر اونور تره داره میره داد زدم هووووووییی ؟ گوش میدی ؟ دارم برا تو زر میزنم . _پس زر نزن راه بیا _ تو عمارت t.k.m چکار میکنی ؟ _با تعجب گفت کدوم عمارت ؟ اینجا خونه بی تی اس هست . _ وایییی راس میگی؟ یونگی هم هست ؟ من برم سلام کنم . ۵ دقیقه بعد با طناب بسته شده بودم . ا.ت نامرد . خودش با اونا بوده بعد نمیزاره من باهاشون باشم . فقط برسیم خونه شیرینیش میکنم . با التماس و مظلومانه گفتم ترو خدا دستمو باز کن . گفت رو من اینا اثر نداره . یکی دو بار دیگه خواهش کردم ولی جواب نداد . با مهربونی بهش گفتم اگه دستمو باز کنی به هینا میگ، برات شیرینی بپزه ها . خب راستش نقطه ضعف ا.ت شیرینیه ، برای همین بعضی وقت ها لازمه ازش استفاده شه . دست هامو باز کرد . خیلی دلم میخواست برم بی تی اس رو ببینم ولی نمیدونم چرا ا.ت از اونا بدش میاد . پس منم .....
بیخیال شدم و با هم رفتیم خونه . از زبان ا.ت اخ جون شیرینی . الان میرم شیرینی های خوشمزه هینا رو میخورم . رسیدیم دم در خونه . در رو باز کردم همه پریدن رو و گریه زاری میکردن و میگفتن فکر کردیم از پیشمون رفتی . ولی در عوض سه ساعت داشتم نصیحت های میکا رو گوش میدادم ولی بعد همش در حال خوردن شیرینی بودم . انگار بهشت بود . وقتی شیرینی تموم شد رفتم رو مود کار .... اندازه بچه ها رو گرفتم و شروع کردم با پارچه ای که خریده بودم دوختن ولی وسط کار خوابم برد . وقتی بیدار شدم صورت یکی جلو چشمم بود .......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنون عشقمممممممممممممممم
عالی بود
عر من اینجا رمانم رو چیکار کنم ):
خوبه❤
میسی فدات
سلام صوعیتی ما گروه خواعران صغرا بجز عاخری عستیم😐
ما زیر نظر کمپانی گاومیش فعالیت میکنیم😐
اعضای ابله ما:
صغرا
اقدس
کوکب
شوکت
کبرا
شمسی
به فندوم ما احمق میگویند
توهم فالومون کن و احمق شو😐
بزودی تست دبیو مون منتشر میشح😐🍊
بد
شوخی کردم عالییییییییییییییییییییییییی
چه گشنگههه