عشق دریک نگاه (یونگی)9p

♡میشه زیاد حرف نزنی و بگی که من چرا اینجام(علامت نامی یادم رفته اینو میذارم₩)₩اولا بنده از تو دس تو نمیگیرم دومم منو ارباب صداکن سومم من از این به بعد رئیس توهم و تو از من اجازه میگیری چه غلطی بکنی و من از تو توی نقشه هام استفاده میکنم ♡تموم شد؟شوگا میدونه₩معلومه که نه ♡بهش میگی₩نه♡مرض و درد نه ₩زر نزن من رفتم بعدا بهت سر میزنم♡اهای کجا اهای رفتی😒

از زبون نامجون:چرا بهش توضیح دادم^_-نمیدونم کلا با همه کسایی که تاحالا برای استفاده از نقشه هام می اوردم بد اخلاقم ولی با این نه 😐نکنه عاشقشم 🙂نه بابا ولش○_○ ♧امشب یه مهمونی ترتیب کن نامجون رو هم دعوت کن اگه اومد دست به کار شو و برو به مخفیگاه هاش☆چشم ولی حتما اون توی یه جایی قایمش کرده که کسی نتونه پیداش کنه♧اگه پیدا نکردین به لباسش ردیاب وصل میکنم حتما میره پیشه ا‌.ت☆فکر خوبیه اربابi_i♧اره حالا برو همه رو دعوت کن

☆ارباب میخواهین با تهیونگ چیکار کنین ؟♧ولش کنین بره بابا *_*☆چشم ♡کسی بیرون هست $بله کاری دارین ♡نامجون کجاس میخوام ببینمش$ایشون به یک مهمونی دعوت شدن شب دیر وقت میان♡کی دعوتش کرده$من اجازه ندارم بگم♡بگو به ‌کسی نمیگم$قول میدین♡اره $اقای مین ♡یونگی😳$بله♡من اینجا گیر این عوضی افتادم اون مهمونی داده😡$اروم باشین ♡راستی اسمت چیه$هه جونگ♡چه اسمه خوبی چند سالته؟$۲۰سالمه شما چی♡منم ا.ت هستم ۲۶سالمه و نامزد یونگیم$خوشبختم ♡منم همینطور میشه دوست همدیگه باشیم $بله حتما♡ممنون

☆رئیس همه اومدن شروع به کار کنیم؟♧اره شروع کنین منم ردیاب رو وصل میکنم☆چشم ₩هی یونگی ا.ت رو نمی بینم کجاس ♧یکم مریض بود تو اتاقش خوابیده (اره ارواح عمت 🙄)