
یک روز گذشت و به خاک سپردن پدرم برام خیلی دردناک بود از ی طرف گریه و هق هقای مامانم داشت دیوونم میکردن با هر اشکی که میریخت قلبم اتیش میگرف یک هفته گذشت و امروز باید با مادرم و برادرم و شهرم خداحافظی کنم این بدترین سفری بود که تو عمرم داشتم بعد از کلی گریه کردن مامانم و به اغوش کشیدن برادرم بالاخره از اونجا دل کندم سوار ماشین شدم و راه افتادیم نگا سنگین جیمین تو طول ی هفته رو روی خودم حس میکرد کاملا معلومه که نگرانمه و میترسه خدایی نکرده بلایی سره خودم بیارم (ا.ت یبار خ.و.د.ک.ش.ی کرده و جیمین نجاتش داده و اشناییشون از اونجا شرو شده)
سکوتی بینمون بود که با حرف من شکسته شد £نترس *از چی؟؟ £از اینکه بخام دوباره اون کارو انجام بدم *کدوم کار ؟؟ £خودتو به اون راه نزن کلی این هفته چشمت به من بود اصلا تنهام نزاشتی که مبادا مث قضیه دانشگاه بلایی سره خودم نیارم *لطفا بیادم نیار که اون موقع چ حماقتی کردی £اتفاقا حماقت نبود اگر نجاتم نمیدادی الان راحت مرده بودم انقدم عذاب نمیکشیدم *ا.ت بس کن این حرفا چیه که میزنی تو هر کاری میخای بکن اما حق نداری به خودت اسیب برسونی چون اونوقت با من طرفی به خودت فکر نمیکنی به خانوادت فکر کن سره فوت پدرت ندیدی مادرت چطور پر پر شد چطور دلت میاد حتی بهش فکر کنی £خیلی خوب باشه منکه گفتم دیگه اون کارو نمیکنم دوباره بینمون سکوت شد بعد از چند ساعت رسیدیم سئول £من میرم خونه خودم *اما... £گفتم که اون کارو نمیکنم قول میدمم *باشه من و رسوند خونه و خودشم رف
دوهفته بعد حالم یکم بهتر بود اما خب هنوزم یادش میوفتادم گریم میگرفت با صدای زنگ در از جام پاشدم £اومدم *سلام £سلام خوش اومدی بیا تو *ممنون اما نمیام تو £چرا؟ *امم چون میخام ببرمت ی جایی £نه لطفا من اصلا حوصله بیرونو ندارم *بابا بس کن دیگه همش شرکت خونه شرکت خونه عین این افسرده ها شدی برو لباستو عوض کن تو ماشین منتظرتم هر وقت اینجوری صحبت میکرد یعنی رو حرف من حرف نزن منم که چاره ای نداشتم لباسام و عوض کردم و رفتم سوار شدم £حالا کجا میخایم بریم؟؟؟ *امممم میخام ببرمت ی جا که خوش بگذرونی £کجا؟؟ *میفهمی رسیدیم به ی شهره بازی £شهره بازی؟؟ جیمین مگه ما بچه ایم ؟؟ *دلت میاد رو حرف من حرف بزنی🥺🥺🥺🥺 وقتی لب و لوچشو اویزون میکرد دلم براش ضعف میرف خداا مگه داریم انقد کیوووت £ی سوال تو اول کیوت بودی بعد دست و پا دراوردی؟؟

*شاااید £اما من واقعا حو.. *خب دیگه بریم £ای خداااا پیاده شدیم بزوووور تمام بازیارو سوار شدیم البته خیلییی خوش گذشت *خب چطور بووود £خیلییییی خوب بود *اهااا حالا شد من این لبخندو میخاام 😍😍 £مرسییی که هستی رفتم خونه و بالافاصله رو تختم لم دادم انقد خسته بودم که نفهمیدم کی خابم برد چشامو با دیدن نوری که از پنجره میتابید باز کردم به ساعت نگاهی انداختم وااای ساعت ۱۰ چرااا من انقد خابیدم که یهو صدای در اومد حتما جیمینه هر دفعه محکم تر در میزد با باز کردن در و دیدن قیافه خابالو من مضطرب داشت نگام میکرد *خا....خاب بودی؟؟ £🥱اره فک کنم *نمیگی نگرانت میشم چراااا گوشیتو جواب نمیدیییی £اممم زنگ نخورد *برو ی نگا بنداز نزدیک ۱۰۰ بار زنگ زدم رفتم سمت گوشیم که جیمینم اومد تو وااای ۸۰ تا میس کال £م...من معذرت میخام گوشیم سایلنت بود *اووووف داشتم سکته میکردم فک کردم اتفاقی برات افتاده دیگه نبینم گوشی تو سایلنت کنی هاااا £خیلی خوب باشه گفتممعذرت میخام *خیلی خب تا همین الانشم دیر شده زود باش £باش الان میام سری ی دوش ۵ دقیقه ای گرفتم و لباسامو پوشیدم £من امادم *نمیخای این لباس سیاه رو از تنت دربیاری اخهه ای بابا £لطفا گیر نده دیگه باشه درمیارم فعلا بریم کلی دیرمون شد *اوکی بریم رسیدیم شرکت رفتیم و کارامونو انجام دادیم
اونقدر کار داشتیم که حتی چیزی هم نخوردیم منم که از صبح هیچی نخورده بودم ساعت نزدیکای ۱۰ شب بود دیگه جون نداشتم *ا.ت کافیه بقیشو بزاریم برا فردا بیا بریم از صبحم هیچی نخوردی هر چی بت میگم بیا بریم ی چیزی بخوریم که قبول نمیکنی پاشو دیگه £یکم دیگه مونده صبر کن با این حرفم دستمو گرفت کیف و پالتوم رو برداشت و با خودش بردم £جیمیننننن وایسا ارووم دستم درد گرفففف *وقتی لج باز میشی هاااا خیلی حرصم میگیره £ایییی وایسااا *هیششش اعتراض نشنوم رسیدیم تو ماشین *واقعا که هنوز این اخلاق گند لج بازیتو داری هاا از گشنگی رنگت پریده صبحونه که نخوردی ناهارم نخوردی از صبحم همش داری کار میکنییی اووف به فکر خودت نیستی به فکر اطرافیانت باش اگر چیزیت بشه چییی £باشه ای بابا خب فقط ی ذره مونده بود *همون ی ذره رو فردا صبح انجام بده £باشه باشه تسلیم 🙆🏼♀️ *😂😂افرین رفتیم رستوران و جیمین کلییی غذا سفارش داد £جیمیناااا کی قراره این همه رو بخوره اخهههه *تو £یاااا مگه منگاومممم😶😶*از صبح هیچ نخوردی البته این ی هفته هم درست غذا نخوردی من نمیخام چیزیت بشه میفهمی؟؟ £حالا چرا عصبانی میشه *چون من دوستت دارم چرا نمیفهمی من عاشقتم نمیتونم ببینم اذیت شدنتو
زبونم با حرفش بند اومد باورم نمیشد که اونم منو دوس داره دوس داشتم بلند شمممم کلییی جیغ بزنم و ب.غ.ل.ش کنمممم *عه ی..یعنی چیزه.....£منم عاشقتم اینو گفتم و سرم و انداختم پایین و ادامه دادم £من خیلی وقته عاشقتم اما نتونستم بهت بگم 😔😔ترسیدم که تو هم منو تنها بزاری *چی؟؟؟؟ من...من هیچوقت تنهات نمیزارم تا وقتی که نفس میکشم تا وقتی که قلبم میزنه قووول میدم تنهات نزارم قول میدم این قلبم فقط برای تو بتپه با چشمای پر از اشکم بهش نگا کردم £ممنون خیلی دوست دارم 🥺🥺🥺 ادامه نتیجه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود💜
جججییییغغغغ چرا اینجوری شدد
عالی بوودد
💜💜
پرفکککککتتتتت
مرسیییییییی
عالييييى نفسممممم:))))
مرسییی عشقممممم💜💜💜💜
:]
پارت بعد پلیزززززز
عالییییییییییییییییی
مرسییییی
پارت بعدی عالی بود 😂✌🏼
میگم کسی اینجا فیک عشق مافیایی رو میخوندم تا پارت 26 منتشرش شد ولی اکانت نویسنده پرید کسی نمیدونه اکانت جدید ساخته آیا ؟
فیک از جونگ کوک بود🥺🙂
مرسییییییی 💜💜💜💜
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
نرسیییی😍🥺😍🥺
م
:)
:)
عالییییی
مرسییییی💙💙💙💙
👻❤
عالییییی
ولی پارت بعدیو زود بزار آنچه خواهید دیدش یخورده نگرانم کرد😂😐
چشممم یکم دیگه میزارم😂💙💙💙💙
اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ گفتي من سر كلاسم دارم ميخونم
منم همینطور
🤣🤣🤣🤣 میخام یکم اذیتتون کنم امروز نذارم پارت بعدو چکارم میکنید؟؟؟؟
غزل خداحافظی بخون خونت پای خودته بعد خانوادت به من گیر ندن
همین الان گذاشتم 🤣🤣🤣🤣💜
مرسی😊