
مرینت : بعد از اینکه کارم تموم شد با ادرین رفتیم بیرون شرکت ناشناس : وایییی خدا اون ادرین اگراسته ها اونم مرینته که دختره ی لجباز باید هرچه زودتر یه کاری کنم و دویدم رفتم مرینت : داشتیم از شرکت میمدیم بیرون که این ادرین خان و.م.س.ت.د( برعکس بخونید ) گرفت و نمی دونستم می خواد منو کجا ببره این باز که دیدم منو برد به یه بستنی فروشی دوتا بستنی گرفت .......بعد از اینکه اونا رو خوردیم باهم رفتیم خونه بعد از اینکه رسیدیم ادرین منو چسبوند به خودش - مرینت میشه منو ببخشی - نمیدونم باید فکر کنم - لطفا - خودمو کشوندم عقب و گفتم نه چشماتو اونجور نکن که دویدم اونم دنبالم اومد که رسیدم به اتاقش افتادم رو تخت اونم بالام ایستاد و شروع کرد به قلقلک دادنم داشتم غش می کردم از خنده .......ایییییی...........آدری......................آدرین .......ب......سسسسسه .......ببباا......ش....شه.....ت.تو بری .................ممممممییییی بخش.......بخشمت - آفرین حالا و دیگه قلقلکش ندادم از اتاقش رفتم بیرون که با خودم گفتم باید حقیقتو بهش بگم

مرینت : باید بگم که من همون دوست بچگیشم امشب حتما بهش می گم که گوشیم زنگ خورد الو .......ناشناس : مرینت - تو اسم منو از کجا میدونی !!!؟؟؟،- خوب گوش کن امشب ساعت ۸ بیا به این جایی که می گم وگرنه باید با ادرین خداحافظی کنی - گفتم باشه گوشی رو قط کردم اما اون کی بود ذهنم درگیر بود که خوردم به ادرین افتادم اما اون منو وگرفت صورتمون خیلی نزدیک به هم بود محوش بودم که به خودم اومدم ادرین : حالت خوبه - ا....آره. .....ممنون که رفتش ساعت نزدیک به ۷ بود نمیدونستم که باید برم یا نه شاید فقط یه شوخی بود و فراموش کردم چیزی رو که اون گفته و رفتم کمک ادرین برای اینکه شام درست کنیم بعد از اینکه اماده شد باهم نشستیم و شام خوردیم بعدش باهم گفتیم یه ذره بریم بیرون بعد از اینکه اماده شدیم رفتیم بیرون که رسیدیم به یه کوچه که دیدم یه گربه کوچولو اونجاست رفتم نزدیکش و نازش کردم که بیارمش به خونه اما از دستم در رفت برگشتم دیدم ادرین نیست نگران شدم که یهو نفهمیدم چی شد ادرین :، همینطور که مرینت داشت گربه هرو ناز می کرد یهو یکی اومد و یه چیز تیز رد کرد تو دستم و دیگه نفهمیدم چی شد ...............................مرینت : وقتی پاشدم دیدم تو یه اتاقم فقط دستام بسته بود که یه دختر اومد خیلی نگران ادرین بودم......قلبم تند تند می زد ............نکنه براش لتفاقی افااده باشه دختره هم هی نزدیک تر می شد بهم .........که با چیزی که دیدم تعجب کردم بریجیت !( دختر خاله مرینته ) ( عکس اسلاید بریجیت 👆)
بریجیت : سلام دختر خاله جونم می بینم که با قرارم نیومدی پس شاهد خداحافظی با ادرین جونت باش مرینت بابغض : چی .....چی می خوای بریجیت : ادرینو اگه قبول کنی باهاش کاری ندارم ولی اگه قبول نکنی دیگه خودت میدونی 😈 مرینت : نمی تونستم جواب بدم چون من دوستش داشتم عاشقش بودم اما نمی تونستم از بین رفتش رو هم ببینم پس با بغض گفتم باشه بریجیت : ولی اگه بهش نزدیک هم بشی من میدونم با تو یا اگه به پلیس بگی 😠 مرینت : باشه نمی گم بریجیت : خوبه 😈مرینت : دو نگهبان گنده ( اندازه بادیگارد ادرین ) اومدن منو بردن بیرون وقتی در رو بستن زانو زدم اشکم داشت می ریخت .....آ....آدرین ....ع....عزیزم ...ن.....نه ( با گریه ) چ......چرا .....چرااااااااااااااااااااااااا اروم خودمو بلند کردمو رسوندم خودمو به همون خونه که در رو باز کردم داشتم می رفتم تو اتاقم که دیدم ادرین رو اوردن و گذاشتن رو تختش فردا آمپولش اثرش از بین می ره رفتم تو اتاقم پتو رو رو خودم کشیدم بعد از یکم گریه 😴 ................. وقتی صبح پاشدم دیدم ادرین کنارمه با نا امیدی رفتم ادرین : هی مرینت حالت خوبه. مرینت : آ......آره ......حالم ........خوبه ادرین : می پونستم که داره دروغ میگه یه خودم نزدیکش کردم که دیدم زود از کنارم رفت و رفت دستشویی این چش شده. بود .......الان یک ربع بود که مرینت از دستشویی بیرون نیومده بود رفتم در زدم جواب نداد .....در رو محکم تر زدم بازم جواب نداد ......مشت می زدم به در و می گفتم مرینت

مرینت : ادرین هی در رو می کوبید اما جواب نمی دادم ادرین : محکم زدم در رو شکوندم رفتم پیشش گفتم مرینت حالت خوبه مرینت : تنهام بزا. ادرین ادرین : خواست بره که مچشو گرفتم مرینت : ولم کن ادرین : مرینت تو یه چیزیت شده به من بگو چی شده که دیدم اشکش داره میاد با دستم پاکش کردمو گفتم همه چیز درست می شه مرینت : نه خیر هیچی درست نمیشه محکم هی پا می زدمو دستمو تکون می دادم اما فایده ای نداشت ادرین : مرینت با من اینطوری نکن ع.ش.ق.م و گونشو 😘 کردم I Love you مرینت : ولم کرد و محکم گفتم اما من دوستت ندارم ادرین : تا اینو گفت قلبم تیر کشید خواستم بیوفتم که خودمو نگه داشتم. مرینت : ببخشید ادرین اما من امروز بر می گردم بن پاریس و بدو بدپ گریه کنان از اونجا دور شدم. اخه خدا تازه به ادرین نزدیک شده بودم چرا الان بریجیت باید می یومد 😭( و تمام 😁برای پارت بعد ۱۵ لایک می خوام چالش : جز کدوم دسته های تصویر بالا هستی من خودم آشوب راستی جواب چالش پارت قبل هم سینمایی نییورک اون قسمتی که لیدی باگ و کت نوار می بینن که پاریس نابود شده و کت حلقشو در می آره )
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بریجیت😠 دمپایی من کجاست؟
ج چ: ذهن آروم
یک دختر آروم
اسفند و دقیقا
ذهن اروم ...
ولی نه زیاد ....ಠ,_」ಠ
پارت بعد تو صف برسیه
سلام بلیکم.عالی بید.
مخم آرام بید شهریوری بیدم
😐
عالییی بودد اجی ببخشید که دیر کامنت دادم❤🙁
ج چ : آبان اشوب 😐💔
منم 😂😐
راستی چرا بیشتر تو کسای تستچی ابانن😂
چالش:آشوب😐شانس منه دیگه آبان به دنیا اومدم😑
منم😐
هی پس تو این مثال هر دوتا مون شانس نداریم😕
محشر بود آبجی جونم 😘
ملسی اجی
خواهش میکنم عزیزم 💓
رزیتا جونم من د۶ن ارامم ۱ مهر می دونی ۱ مخر اموزش و پرورش بهت هدیه میده هدیه اشم بازگشایی مدارسه😐