بهم عنوان بدین 7

بعد با بقیه ی میراکلس ها تبدیل شد.🦋:وقتی مرینت تبدیل شد لباسش خیلی عجیب غریب بود(چون بلد نیستم عکس بزارم نمی توانم درست توصیفش کنم)بعد دیدم داره با یکی حرف میزنه .اون صدا:درود بر نگهبان میراکلس ها.بگو می خواهی چه میراکلسی رو بسازی .مرینت: میراکلسی که قدرت مطلق رو داشته باشه بدون هیچ بهایی.اون صدا:مطمعنی آخه اون میراکلس خیلی قویه و نباید دست آدم بدی بیفته.مرینت:نگران نباشین اون میراکلس پیش خودم میمونه

اون صدا:اوکی .چند لحظه صبر کن .چند لحظه بعد:🐞:یهو یه نور شدیدی ساطع شد که می تونست آدم رو کور کنه بعد که نور قطع شد یه میراکلس جدید تو دستام ظاهر شد. گفتم ممنون و خداحافظ.اون صدا:خداحافظ نگهبان میراکلس ها اون میراکلس به انگشتر بود که رنگ سیاه سبز و قرمز بود تبدیل شدم به خودم و اون انگشتر رو پوشیدم یه کوامی بامزه اومد بیرون و تا تیکی و پلگ رو دید پرید بغل شون و گفت مامان بابا دلم براتون تنگ شده بود. و روبه بقیه کوامی ها گفت آبجی ها داداشی ها دلم برای شما هم تنگ شده بود .

اونا هم گفتم ما هم دلمون برات تنگ شده بود تاکی🦋:من مرینت و آدرین حسابی جا خورده بودیم و اینطوری شده بودیم 😳😳😳😮😮😮🤯🤯🤯 گفتیم مامان و بابا آبجی ها و داداشی ها؟؟؟؟تیکی و پلگ:گفتن آره تاکی پسر ماس بقیه هم خواهر و برادر شن. مرینت ازتاکی پرسید جمله ی تبدیل تو چیه .تاکی هم گفت باید یکی تاکی قدرت مطلق فعال .🐞:گفتم:تاکی قدرت مطلق فعال و تبدیل شدم و گفتم بزار اول ببینم قدرتش رو و دیدم مثل کت نوار به چوب داره و قدرتش کتاکلیزم و گردونه ی خوش شانسی و قدرت آرزوی بدون بهاس

گفتم آرزوی بدون بها و گفتم مادرم امیلی آگرست از بهوش بیاد بعد از چند لحظه دیدم چشمای مادر داره کم کم باز میشه برگشتم حالت اول و رفتم جلو پدر و آدرین هم اومدن و دیدیم مادر دارم کم کم بلند میشه پدر که کلا از خود بیخود شده بود🤩🤩🤩😍😍😍🥳🥳🥳😇😇😇 و دوید مادر رو بغل کرد آدرین و من هم بغض کرده بودیم همو بغل کردیم و آروم آروم گریه کردیم البته از خوشحالی. 🦚:دیدم آدرین و یه خانم جوان همو بغل کردن و گریه میکنن از گابریل پرسیدم این خانم جوان کیه؟گابریل گفت همو کسیه که 12سال پیش تو نیویورک گم شد گفتم یعنی این همون دختر خوب خودم مرینته . گابریل گفت آره خودشه من و آدرین پریدیم بغل مامان و گفتیم مامان دلمون خیلی برات تنگ شده بود.اونم گفت منم دلم براتون تنگ شده بود.چقدر شما دوتا بزرگ شدین .