
سلام قشنگا من با ی پارت دیگه اومد راستش زیاد اوکی نبودم ولی خوب دلمبراتون تنگ شده بود امیداور زود منتشر بشه بزنیم بریم واسه پارت جدید
کوک:: چرا میخوای این کار کنم ؟ ا/ت:: مگه من ناجی نیستم ..خب الهم شده که توسط یک چیزی قرار فدا بشی . کوک:: گل شیطان میگی ؟ ا/ت:: اره ولی ی نیرو دیگه هم باعث میشه . کوک:: خوب باید بگم که نمیشه جلوشو گرفت . ا/ت:: چیی چرا ..اخه . کوک:: هر چقدر تو ضد نیرو باشی باز نیم از تو برای اون میشه میدونی مثل عروسک خیمه شبازی میشی .... برو تو کمد قایم شو ا/ت:: ها. پرت کرد تو کمد. صدای ی پسر میاد صدا:: کوک قرار بابا بریم سواری بیا تو هم . کوک:: اها باشه فقط صبر کن تا حاظر بشم اون فرد میره کوک:: این نون پنیر بگیر که بعدا میام باهات حرف میزنم ناجی خانم و این اگه کسی نزدیک این در بشه برات علامت گذاشتم بدونی و اینکه اوضاع خیته باشه اون در بود اونجا قسمت ابی شو بزن اونجا بمون من خودم میام دنبالت خوب ا/ت:: باشه ..اما قول بده به من که اون کار میکنی . کوک:: قول میدم وقتی میره تو هم از کمد بیرون میایی ا/ت:: یعنی اون شخصی اخر هم همین مدلی شده ... نباید بزارم گل نیلوفر بهش بخور یا بدن اما چه جوری ..جادو تعییر شکل ندارم .. فعل ملکه حرکتی نزده .. اوف ماجرا پشت مارجرا .. یکی باید نجات بدم یکی دیگه هم دنبالم شانس اوردم که شنل بهم داده چند دقیقه میگذره ا/ت:: هیی همین لقمه نون پنیر بخورم ..اصلا از چندتا خان رستم گذشته ... ولی وجدانا ها ملکه ی ته چهره ملکه برفی داره ...هه قبله عالم ..(داشتی بلند بلند فکر میکرد) .. واقعا من انتخاب شدم ..چرا؟ ... من فقط اومدم توی دنیای دیگه ..اوف کلی سوال تو ذهنم ولی تو این چند هفته که دارم شاه هارو نجات میدم فراموش کردم ...چی کار کنم ..حوصله ام کپیده . تو قصر تینا:: اوف بالاخره رسیدم .. یعنی ملکه رو دیده ..نه خوب من تنها خدمت کاریم که کوک اعتماد داره حله داد فکرکنم الان تو اتاق ارباب جوانه گل سرخ هم چه خوبه اون زن قطعا مادر ارباب ... صدای در میاد وای وای وای ...اروم یک دو سه ..هواییی . افتادی توی همون درکی که بچه گفته بود . تینا:: عه ام فکر کنم منو اشتباه گرفته بود
توی جنگل سلطنتی کوک:: (امید وارم هیچ کدوم از انسان ها اینجا میان..هوف اهو ها این منطق زیاد..) پادشاه:: تو فکری پرنس دوم ؟ جونگ کوک:: ام نه پدر جان . پرنس اول:: امید وارم شکار خوبی داشته باشیم . پادشاه :: ها ها اره پسرکم .. شکار که زنده زند باید خونشو بخورید واسه شما جون ها خوبه ..مخصوصا پرنس دوم .کوک:: ها ها بله بله. پرنس اول:: هی کوک ی صدایی میاد . کوک بو میکشه کوک( لع ن.ت به این شانس ..به اون ا.محق ها گفته بودم اینجارو حفاظ بکشن.. ی مرد چل ساله اس ..دیگه بدتر .)پادشاه:: اوم انگار ی شکار چل ساله داریم بچه ها . یهو چشای پادشاه وپرنس اول قرمز میشه و سرعتشون میر بالاکوک:: دیگه اینو نمی تونم جمع کنم .. دنبالشون میره مرد:تررو خدااا ...اشتباه کردم عالیجانب ..بزارین برم . گرد.نشو گرفته بودن کوکی فقط نگاه میکرد . پادشاه:: عیبی ندار درست سر اموزشم به این بچه ها رسیدی .. خونت خوبه درحد نیش زدن اوکی .. نگران نباش کاری میکنم از این دنیا راحت بشی ... پرنس اول میخوای تو بزنی . پرنس اول:: باشه ملکه:: نظرت چیه عزیزم که جانگ کوک بخور ... پسرکم بلد ولی ما ندیدم ایشون دندون نیشش چه طور کار میکنه (یعنی عالیی)
کوک:: دیگه اینو نمی تونم جمع کنم .. دنبالشون میره مرد:تررو خدااا ...اشتباه کردم عالیجانب ..بزارین برم . گردنشو گرفته بودن کوکی فقط نگاه میکرد . پادشاه:: عیبی ندار درست سر اموزشم به این بچه ها رسیدی .. خونت خوبه درحد نیش زدن اوکی .. نگران نباش کاری میکنم از این دنیا راحت بشی ... پرنس اول میخوای تو بزنی . پرنس اول:: باشه ملکه:: نظرت چیه عزیزم که جانگ کوک بخور ... پسرکم بلد ولی ما ندیدم ایشون دندون نیشش چه طور کار میکنه (یعنی عالیی)
پادشاه:: اهوم راست میگی بانوی من ..کوک ببینم چی کار میکنی . شاه زاده ما یزره مکس کرد یاد اون موقع افتاد بود ..نمی خواست سرنوشتش ی هویلا باشه اروم اروم میاد نزدیک . پرنس اول:: بنجب برادر بیشتر بترسه دیگه حال نمیده . چشم های شاه زاد ابی شد گ.ردن مرد میگره مجبور برای ثابت کردن این که اون هم یک خون خوار انجام بده ولی نقش ظریفی کشید دندون های نیش پیدار میشه ملکه لبخند میزنه .. شاه زاده محکم میگره مرد داد بلندی میکشه از چشم ها قطره خون میچکه چند ثانیه توی گردن اونوشخص میونه و دیگه دل میکنه ملکه:: قورتش دادی ..واسه خودت خوبه که این مدلی خون بخوری . چشای ابی رگ های قرمز و زرد پیدا کرد این یعنی خورد بود. پادشاه:: نوبت تو پسرم فکرکنم خون باقی مونده . کوک:: این خون دیگه نفرینش شده اس فکر نکنم علاقه داشته باشین که برادر عزیزم اون بخوره ..نه مادر جان؟. ملکه:: بس دیگه پسره گستاخ بهتر بریم نهار با کیفت توی قصر بهتره تا این مرد ..بیادعزیزم ... ناراحت نشو
.اونا که میرن کوک سرد های زیادی داشت و میخواست کاری کنه اون چیزی که خورد رو بالا بیاره . کوک:: اه ...اه ... اوف ..خوب بهتر تور ببرم بیش تینا . تو توی ی ساحل بودی فضای ارامش بخشی داشت دریا ابی بو د و انگار توش الماس بود جوری برق میزده که خیر کننده بود ا/ت:: اینجا چه ارامشی داره ... یعنی هروقت احساس بدی دار میاد اینجا ...بالاخره اون خون اشامه ..
ا/ت:: اینجا چه ارامشی داره ... یعنی هروقت احساس بدی دار میاد اینجا ...بالاخره اون خون اشامه .. ولی اگه از خون مردم خانواده سلطنتی استفاده میکنه که مردم حسابی اعتراض میکنن .. هی . کوک:: تینا بالاخره اومدی . خون زیادی ازش نگرفتم فقط بیهوش شده درمانش کن گل ابی بهش بده مکمل خوبیه بار جدید گوسفند ها رسیده؟ تینا:: نگران نباشید حلش میکنم او بعله رسیده با زندانی های دیگه عوض میکنیم کوک:: خوبه من میرم زندانی هارو بردارم. توی سیاه چال سر اشپز :: قرباننن اومدین ...اوف کلید گگررفتم .. بفرماید کوک:: ممنونم دنی ..نترس ما چند سال داریم این کار میکنم .. اوکی مردم عزیرم ببخشید واقعا فقط میتونم بگم شما با ی چهر جدید و اسم جدید اینجا باید زندگی کنید... میتونید برید ما براتون خونه جدید اماده کردیم. ممنونم ارباب . کوک:: به من نگین ارباب فقط فقط شاهزاد بگین .
در باز میکنه و میگه که بر اونا هم سالم به مقصد میرسن . کوک:: یزرا از مو هامشون که بوی اونا رو مید روی خون بریز با جیگر خام فهمیدی نگران سر کار گر نباش اون الان نیستش کار انجام بده منتظرن . توی اون ساحل ابی ی نور سفید ا/ت:: ها.. اون چیه . اااا کور شدم همون لحضه کوک:: او اون اونجا رفته باید برم پیشش
ا/ت:: چرا همجا انقدر بزرگ تر شده ...چراا دستم ابی شده ..وای چه غلطی کردم من باز کوک:: تو ی خرگوش شدی ؟ ا/ت:: وایییی ترسیدم.. چییییی ؟!؟!؟ نه نه نه این چه بدبختیییی چراا.. کوک:: هه ولی خیلی پشمالو نرمی ا/ت:: دست نزن به من ..او شما حالتون خوبه ...چه جوریی اومدین اینجا یهو . کوک:: خوبم کوچولو ..ببخشید ا این جا محفل منه ها معلوم میتون دوسوته میرسم اینجا. کوک :: حالا بیا اینجا مثل اینکه شبا این طوری میشی ..نهار چی بدم اخه به تو. ا/ت:: وایسا شبه ؟...یاع اول برای من همچیزو توصیح بده
کوک:: خوب اول از همه چون میدونی من خون اشامه اول نباید به ترسی من میل به خون ادم ها ندارم اون حتی اگه اجازشو نداشته باشم اگه بزور ی خون اشام خون طرف بخور وحشیگر میشه و......

خوب خوب قشنگ های منم یزره از هنر مندی های ادمینتون ببینید حال کنید هیچ ربطی به داستان نداره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام اجی یک پیشنهاد دیگه یا به صورت عکس داستان بزار ید اینکه اسمشو اینگلیسی بنویس ببین جواب میده
اها ممنونم فکر خوبیههه
وای گذاشتم دعا کن بیاد واقعا ادمو خسته میکنن راتستیی خیلی خفن وارد شدن تو مراسم *_***
😊❤💜
اره خیلیییی😍😍😍
آجی چرا منتشر نمیشه داستانت🥺؟
باورت میشه ۵ روز تو بررسیی 😐💔 واقعا نمی دونم چرا این طوری شده ی تست دیگه گذاشتم ببینم چی کار میکنه
5 روز خیلیه تستچی ادم باش لطفا😐
اگه ادم بود تا الان مینداخت :/-_-
اره👌🏻😐
آجی یکم تو اسمش تغیر ایجاد کن شاید درست شد و پارت بعد منتشر شد
فکر خوبیه کوتاه ترش کردم 😀
❤❤❤
اجی بیا دیگه چرا نیستی🥺💔:(
من هستم کیوتم 🥺🫂این کسی که تست رد میکنه اگه یزره بفهمه چیزی ازش کم نمیشه :/
آخ جون اجی خوشحالم برگشتی😢😢😢🥺🥺❤💜💜💜💜💜❤❤❤❤بازم اینا که رد میکنن
اخه اجی داستانت چیزی نداره که
اینایی که گزارش میکنن برین اون داستانای با چیز میزای بد و گزارش کنید با اون چیزایی که توی نماشا هست
ادهه اونا خیلی بدترن من میخوام بهتون ی چیزایی یاد بدم .:) چخبر اجی کیوتم خوبی
اره اجی خوبم مرسی❤💜
خیلی استرس دارم اجی کمکم کن فردا دختر داییم عمل میشه🥺خیلی نگرانشم🥺بعد عملم میخوام برم ببینمش ولی میترسم رام ندن😭از اون طرف مدرسه ها داره حضوری میشه💔از اون طرفم استرس فضای پر گوشیمو دارم😭💔استرس کرونا و ماسکمم بعد دوسال تو مهمونی خانوادگی برداشتم خیلی استرس گرفتم💔
تو چی اجی تو خوبی؟
اوخیه عزیزم اصلا نترنس فکر منفی هم نکن اون خوب میشه نگران نباش معمولا بچه هارو را نمیدن 🥺🫂 کیوتم هیچ وقت منفی فکر نکن باشه وای منم استرس مدرسه رو دارم ولی خوب دوسال نرفتیم معلومه استرس داریم ولی وقتی بری سر کلاس بشینی عادت میکنی فقط ماسک چند لایه بزن خب :) قربونت برم من نگران نباش فقط ماسکت برداشتی 😐 اگه گرفتن دیگه تو بدنشون انتی بادی هست ♡
مرسی اجی بهم انرژی میدی🥺
امروز رفتم ببینمش رام میدادن ولی خودش گفت نیام باهاش با تلفن حرف زدم اره برم مدرسه اوکی میشم بعد چند وقت ولی مشقامو هنوز کامل نکردم😔
اجی من یک پیاده روی میخوام برم دو لایه ماسک میزنم برای مدرسه که دیگه خیلی بیشتر میزنم نگران نباش❤💜
خواهش میکنم کیوتمتکلیف اونم سریع تمومش میکنی به خودت جایزه بده :)♡♡♡
اجی چرا نمیای تستچی🥺💔
آجی فکر کنم دیگه نیای تستچی
ولی خب عيدت مبارک 🙂
سلام عزیزم ببخشید تنهات گذاشتم وقتی اومدم تستچی اکنتم پریده بود بابدختی دوبار درستش کردم و قسمت جدید گذاشتم قرار زیاد بیاد مرسی عیزیم میدونم دیر ولی عیدت مبارک باشه🥺🫂💗🥲
مامان نمیزاری
نکنه میخوای ول کنی 😑🤨😠
بزار دیگه هفته دیگه میشه یه ما
سلام اجی خوبی چند وقتیه نیستی؟❤
اوخیه سلام کیوتی
اره نبودم چون امروز امتحان داشتم از درس تخصصیم و تصویری زنگ زدبود استرس گرفته بودتم خخخخخ
الهی😍ایشاالله امتحانتو خوب دادی اجی زیاد نگران نباش❤❤❤💜💜💜
مرسی قربونت برممم♡~♡
خوب دادم و خوب مثل خرس دوست دارم بخوابم خخخ:)
منم دلم میخواد بخوابم😂خداروشکر خوب دادی امتحانتو اجی ولی حتی اگه امتحانتو خدایی نکرده خراب کردی اینو بدون ادمادو نباید از رو نمره شناخت💜💜❤❤
عاجی خوبی قشنگم🥲
تو خوبی گلم دیدم پیامتو فدا سرت میدونم کار زیاد داری مخصوصا درس هات خیلی سنگین
منم که کمر نمونده برام انقدر که دوخت و دوز دارم و اینکه کلا راضی نیستن😂🥲 ولی ما ادامه میدیم
فسیل صحبت میکند
الان منو میان میبرن موزه بزار دیگه 😂🤭
هیی شرمنده ادم دخترم میدونم قول میشکنم این هفته سه شنبه قرار امتحان داشته بشام منم با کار های دوختم هیچی نخوندم معلوم نیست واقعا کی بتونم