پارت دوازدهم از فصل دوم میراکلس عشق پنهان🤩🤩🤩امیدوارم که خوشتون بیاد و اینکه لطفا نظر بدین.اونایی که فکر می کنن نظر اصلا مهم نیست و اهمیتی نمیدن در واقع نظر شما برای نویسنده این داستان خیلی مهمه و براش قوت قلب میشه🌹🌹🌹🌹🌹
چند دقیقه قبل از زبان مرینت:روی صندلی بسته شده بودم.اون کاهن عوضی و اون نوچه هاش منو اصلا باز نکردن.همینجوری من رو آوردن و پشت بوته گذاشتن.یهو دیدم فلورانس اومد تا ببینه من سالمم یا نه.اون گفت نگران نباش مرینت همه چیز درست میشه.نجاتت میدیم.و بعد رفت.یک چیزی برام عجیب بود.اونم این بود که اونا چجوری تونستن جعبه رو پیدا کنن یعنی اینقدر جاش تابلو بود.یهو دیدم که بوته کناریم یک صدایی میاد.بعد که نگاهش کردم دیدم که بوته داره تکون هم میخوره.خیلی ترسیدم و می خواستم جیغ بنفش بکشم که یهو دیدم که لایلا از پشت بوته ها با لباس لیدی باگ اومد بیرون و گفت من تصمیمم رو گرفتم.میخوام کمکت کنم.من گفتم ممنونم لایلا.لایلا از بوته رفت بیرون و رفت پشت اون سه کله پوک.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
خیلی عالی بود ایول🎸🤟🤟🤟