
ناظر لطفا منتشر کن

امروزم مثل هر دوشنبه رفتم خونه اش اپارتمان تقریبا بزرگی بود شروع کردم ب تمیز کاری اون از گرو و غبار خوشش نمیومد بعد چند ساعت کارم تموم شد یکی از قاب عکسارو برداشتم و روی تخت دراز کشیدم همونجور که به عکس نگاه میکردم ناخوداگاه یاد خاطراتمون افتادم با مرور کردنشون لبخندی رو لبم نقش بست

ولی اون لبخند خیلی زود از بین رفت و تبدیل ب گریه شد من نباید اون کارو میکردم زود قضاوتش کردم ولی الان دیگ پشیمونی فایده نداشت دوماه از اون قضیه گذشته کیفم رو برداشتم و از اونجا اومدم بیرون سعی میکردم بغض همیشگیم رو نگهدارم دلم نمیخواست مردم با ترحم بهم نگاه کنن درحال قدم زدن بودم بارون شد کرد ب باریدن

انگار آسمون هم مثل من ناراحت بود هر لحظه گریه هاش شدید تر میشد و گاهی ناله میکرد چتری نداشتم بازم شروع کردم ب راه رفتن بعد مدتی کلا خیس شدم دلم واسه روزایی که کوک بود تنگ شده بود دیگ نتونستم نگهش دارم بغضم شکست و اشکام مثل قطرات اب جاری شد ولی چون با بارون قاطی شده بودن کسی نمیفهمید گریه میکنم

دستام از شدت سرما یخ زده بود کاش اون پیشم بود بازم باهم میرفتیم کافه و قهوه داغ میخوردیم ولی اون نبود جای خالیش خیلی خود نمایی میکرد فقط ی جا اروم میگرفتم همونجایی که الان توش به خواب ابدی رفته بود داشتم از خیابون رد میشدم اشکام مانع دیدم بود نتونستم ماشینی ک به سمتم اومد رو ببینم

بخاطر لیز بودن جاده راننده نتونست ترمز کنه و به من برخورد کرد خونی از سر سرم میومد باعث شده بود زمین ب طرز زیبا و ترسناکی تزئین بشه مردم دورم جمع شده بودن و با نارحتی بهم نگاه میکرد ولی من خوشحال بودم بلاخره میتونم برم پیش عشقم کسی ک من باعث شدم مرگش شدم اگ اون روز فک نمیکردم داره بهم خیانت میکنه تصادف نمیکرد توجه ام سمت پسری جلب شد ک زل زده ب من اون خوش بود کوک بود

اومد بالای سرم و دستش رو دراز کرد +عشقم بیا دیگ بریم دستش رو گرفتم و بلند شدم نگاهی ب جسم بیجونم که روی زمین افتاده بود کردم درسته من مرده بودم &خوشحالم ک اومد پیش تو +منم همینطور خیلی منتظر چنین روزی بودم &منو بخشیدی درسته؟ +مگ میشه نبخشمت تو عزیز ترین کسی هستی ک داشتم و دارم لبخندی بهش زدم دستم رو بین دستاش قفل کرد و قدم زنان توی بارون راه رفتیم ما دوتا روح عاشق بودیم ک همیشه توی شهرها پرسه میزنن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هققققق🥺🥺🥲
ام یه سوال مگه تک پارتی نبود پس چرا پارت بعد ؟
منظورم تک پارتی بعدی بود
اشتباه نوشتم:(💔
اها باشه پس حتما بزار بزار
بغضم گرفت
عاالییی بیدددد
پارت بعد.
پاااااررررررت ببببببعد
پپپارت بعد
پارتتتتتت بععععد
پارت بعدددددد
وای ایدت خیلی عالی بود هیچ وقت چنین چیزی ندیدم زهن خلاقی داری من خیلی دوست دارم ادامش رو بخونم💜💜
منم