ممد حماسه آفرید 🤯 1️⃣

از زبون مادام سم : امروز باید برم سرکلاس ادبیات معلممون اسمش ژانه(قیافه ژان میدونم ساعد سهیلیه 😂 ☝🏻) اون اهل فرانسس و به من که اسمم سم بود میگفت مادام سم یعنی خانوم سم (مثلا الان زمانه شاهه و فرانسویا اومدن ایران 😂 😂 😂 )

یهو ممد و هوشنگو دیدم هوشنگ تا منو دید گفت:واااای 😍 چه دختری 😯 عروس ننم میشی (تیریپ مخ زدنای دهه ۵٠ و ۶٠ 😂 ) یهو ممد دید حنا داره میاد تو کوچه ممد یه دل نه و صد دل عاشق حنا شد😐 ممد تو دلش گفت اوه شت😯اگه حنا بفهمه من مخ دخترارو، میزنم زنم نمیشه 🙄جوگیر شد و یه سیلی زد تو گوش هوشنگو گفت :بی ناموص مگه تو خواهر مادر نداری بی حیا 😠*&$#@ (مثلا فحشه و من از نوشتنش معذورم 😂) با اینکارِ ممد، حنا و مادام سم تو دلشون گفتن اااای جاااان😍😍 هوشنگ هم مانند عکس بالا ممدو نگاه میکرد☝🏻🙄

سم(من) دویید و رفت تو مدرسه ژان هم به فرانسوی گفت:Bonjour, eh bien, Mme Sam, pouvez-vous venir chez moi après les cours ? (نویسنده :فک نکنید فرانسوی بلدماا 😂از گوگل ترجمه نوشتم مدرکم دارم☝🏻😐) یعنی سلام، خوبی خانم سم میشه بعد کلاس به خانه ی من بیاید😈

ایزی ایزی ایزی تامام تامام برو نتیجه چالش داریم 🖤

........

........