
ادرین : تا در خانه رو باز کردم ادرینا پرید رو دوشم ادرینا : داداش قول دادی زود بیای خونه ها قولتو شکستی پس باید فردا با رژ بری دانشگاه ادرین : بدبخت شدم اما اشکال نداره تو دانشگاه رژمو پاک می کنم ( رزیتا:😂😂😂😂😂😂 ادرین : خنده داره 😑 رزیتا : بل بل 😂 ادرین :😐😑😑😑😑) ادرینا : اما گناه داری ولی ایندفعه بهت رحم کردم حالا فردا باید با پولت برام از اون بستنی گنده ها بخری. ادرین : دختر جون دل درد می گیریا حالا بدو بیا بریم شام بخوریم که فردا باید بریم دانشگاه اولین روزه فردا بهتره دیر نکنیم ادرینا : ادرین رفت تو حال منم پشت سرش رفتم ادرین : نشستیم شاممونو خوردیم و من رفتم اتاقمو و گرفتم خوابیدم 😴 ............ادرینا : پاشووووووووووو ادرین : وای چسجی بود چی شده که دیدم ادرینا داره از خنده غش می کنه ادرین : نمی تونستی حداقل مثل ادم بیدارم کنی ادرینا : نه آخه چون ۵ دقیقه مونده به شروع دانشگاه. ادرین : چیییییییییییییی و مثل جت دویدم و رفتم صبحونمو گذاشتم دهنمو و دویدم لباس فرممو پوشیدم و با ادرینا رفتیم سوار مترو شیم که گفتم بزار همون با ماشین برین نشستیم تو ماشین و رسیدیم دانشگاه که کم مونده بود بخورم به یه دختر اروم ترمر رو گرفتم و دیدم اون مرینته ماشینو پارک کردم و با ادرینا اومدم پایین ادرینا : رفتم دستشو گرفتم و بلندش کردم مرینت : ممنونم ادرینا : خواهش می کنم من ادرینام اسم تو چیه مرینت : من مرینتم ادرینا : خوشبختم مرینت ادرین : روم اونور بود منتظر ادرینا بودم با ابرو بهش گفتم بریم که دیدم دست اون مرینته رو گرفته و داره میاد و باهم رفتیم تو دانشگاه هر کدوم رفتیم کلاس خودمون
( بعد دانشگاه ) ادرینا : دیدم مرینت داره میره گفتم مرینت بیا با ما برو. ادرین : ایش خدا کنه قبول نکنه مرینت : دیدم ادرین داره منو با یه حالتی نگاه می کنه انگار دوست نداره گفتم نه ممنون و رفتم به سمت ایستگاه و سوار مترو شدم و رفتم خونه و کلید رو رو در انداختم و در رو باز کردم و رفتم اتاقمو کیفمو پرت کردم یه گوشه و لباسمو عوض کردم
مرینت : رفتم تا ناهار بخورم با مامانم باهم بعد ناهار هم خدمتکارا ظرف هارو شستن و منم رفتم تو اتاقم و رفتم تو گوشی ......... نگاه کردم دیدم ساعت نزدیک ۲ هست ای وای برای شرکت دیر می رسم زود لباسمو عوض کردم و رفتم بیرون تا رسیدم به شرکت رفتم تو که منشی صدام زد و گفت رییس کارم داره رفتم طبقه دوم به سمت اتاقش در زدم ادرین : بیا تو. مرینت : در رو باز کردم نشستم رو صندلی روبه روش ادرین : خب امروز ۲۰ دقیقه دیر کردی چرا مرینت : ببخشید حواسم به ساعت نبود ادرین : دیگه دیر نکنی امشب ۲ ساعت بیشتر کار میکنی دفعه دیگه دیر کنی اخراجی فهمیدی مرینت : بله .....رییس ادرین : حالا برو تو دفترت و اون طرح هایی رو که گفتم بکش. مرینت : باش و رفتم تو اتاق کارم و نشستم پشت میز و اشکم داشت می ریخت اما نباید خودمو ببازم و کامپیوترم رو روشن کردم و شروع کردم به کشیدن طرحم .......... اییییییییی دستم درد گرفت الیا : دیدم خانم استیونز نیومده به عنوان منشی رفتم دم درش و در زدم مرینت : بفرمایید الیا : خانم استیونز همه رفتن مرینت :ممنون اما من تنبیه شدم برای ۲ ساعت تو برو. الیا : نه منم می مونم پیشت تا بری من الیام مرینت : منم که مرینتم
مرینت : بعد ۲ ساعت رفتیم اتاق رییس و در زدم ادرین : بیا تو مرینت : در رو باز کردم الیا هم اومد تو ادرین : خانم سزار شما چرا نرفتین الیا : وایستادم پیش خانم استیونز که تنها نمونه. ادرین : خیله خب باشه شما برین الیا : چشم و رفتم بیرون مرینت : طرح هامو و گذاشتم رو میزش ادرین : خوبن ولی دفعه ی بعد از این هم بهتر بکش مرینت : بله رییس ادرین : مرخصی مرینت : رفتم از دفترش بیرون رفتم تو اتاق کارم و وسایلمو جمع کردم و از شرکت رفتم بیرون و رفتم به سمت خونه کلید رو انداختم تو سوراخ در و در رو باز کردم سابین : مرینت چرا اینقدر دیر کردی حتی بابا و مارک هم اومدن مرینت : تنبیه شدم بخاطر اینکه دیر رفتم سابین و تام : جانم. سابین : من شکایت می کنم مارک : رفتم دیدم یه ذره دستش باد کرده و گفتم اره حتما باید شکایت کنیم مرینت : نه لازم نیست چون خودم دیر رسیدم و اینم که دستم باد کرده بخاطر اینه که مدادم رو صفت گرفتم سابین : اما مرینت : ممنونم که به فکر می مامان اما نیازی نییت نگرانم باشی ممنون سابین : بیا حداقل شام بخور مرینت : نه ممنون و رفتم تو اتاقم و یه نگاه به دستم کردم
مرینت : یه ذره به دستم پماد زدم خیلی دردمی کرد اییییییی و وقتی تمام شد پماد زدنم دستم رو بستم با یه دستمال و بعدش خودمو انداختم رو تختم ایییی خیلی خسته بودم حتی نمی تونستم لباسمو عوض کنم که پلک هام سنگین شد و دیگه نفهمیدم چی شد سابین : در زدم اما مرینت جواب نداد در رو باز کردم دیدم پنجرش بازه پنجرش رو بستمو پتو رو روش انداختم و اروم سرشو بوس کردم و گفتم شب بخیر دخترم و رفتم از اتاقش بیرون ..............ادرین : بعد از اینکه خانم استیونز رفتن منم رفتم سوار ماشین شدم و رفتم خونه پر رو با کلید باز کردم و رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم یه دوش گرفتم از حموم که اومدم بیرون لباس پوشیدم و موهامو و خشک کردم و. شامم رو خوردم و گرفتم خوابیدم ..................... سابین : مرینت دانشگاهت دیر میشه ها بیا صبحونه بخور مرینت : مامان یه ۵ دقیقه دیگه بزار بخوابم. سابین : نه مرینت پاشو دارم می گم دانشگاه داره دیر میشه مرینت : دانشگاه ........دانشگاه. ها چی دامشگاهم داره دیر میشه و بدو بدو لباسمو عوض کردمو صبحونه خوردمو و راه افتادم به سمت دانشگاه تو راه یهو پام لیز خورد کهههههههههههه

و تمام 😁 خب برای پارت بعد همون ۱۵ لایک بسه خب جواب چالش بالا هم بگین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آدیمراپ
انیس
کینای
یانیک هستم
دختر
آتریسا
میشه اسیرتا
ج.چ:ایند
ج چ _نوا: آون به به اصلا 😐👏
ی سوال
چرا فامیلی مرینت استیونز؟؟؟؟
مرسانا
اناسرم
آرینا:
انیرآ
༼;´༎ຶ ༎ຶ༽
امیرحسین
نیسح ریما