خب دیگه دست بکار شدم و ساعت 1:21 A.M براتون یه داستان زیبا نوشتم درحال حاضر نگفتم که از کیه یکم که جلو تر بره خودتون میفهمید برید این داستانو بزنید تو رگ حالشو ببرین
از خواب بلند شدم
امروز هم مثل روز های قبل آزگاره
نمیدونم کی میتونم از ته دلم خوشحال باشم
واقعا دردناکه من الان 23 سالمه و9 ساله از خانواده ترد شدم
مامانم ازم بدش میومد
بابام فک میکرد من آبروش رو بردم
هنوزم دلیل اون رفتاراشون رو نمیدونم
من فقط 14 سالم بود یه دختر آفتاب مهتاب ندیده
اینکه توی اون سن اونقد داغون شدم اصلا عادی نبود
ولی بعدش رو پای خودم وایسادم
توی یه کافه کار میکنم
یه حقوق بخور و نمیر دارم
درکل راضی ام یه روز خوب هم برای من میرسه مطمئنم:)
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عالی بود به داستان منم سر بزن کیوتم