خب خب اولن سلام و دومن اینکه ببخشید این پارت دیر شد خیلی درسام زیاد بود ولی بلاخره گذاشتمش ..... ناظر جونم زحمت کشیدم هااااا منتشر کن مرسی ...
نگار : تو رو خدا دیدی نه تو رو خدا دیدی یه روز هم که از دست این آلارم راحت شدم ساعت ۷ صب به بعد دیگه خوابم نمیبره 😭😭 .
آراد : آفتاب از کدوم طرف در اومده نگار خانوم ما زود بیدار شده .
نگار : تو همیشه پشت در اتاق منی ؟ 😶 .
آراد : برو بابا دیوونه داشتم رد میشدم دیدم جنابعالی مث همیشه داری غرغر میکنی 😒 .
نگار : عجببببببببب . راستی داداشی امروز خونه عمه ایم هااااااااا .
آراد : تو رو خدا تو دیگه ولم کن .
نگار: پس بگو چرا امروز کله سحر بلند شدی 🤭 .
مامان نگار : نگاااااار بچم و اذیت نکن مامان بیا صبحانه کار داریم باید بریم لباس بخریم.
نگار : اومدم مامااااان .
بابای نگار : نگار از تو بعیده انقدر زود پاشی
نگار : آره بابا واسه خودمم عجیبه 🙄 .
بابای نگار : نگار صبحانه رو بخور چون به اسرار مادرت قراره بریم خرید .
نگار : بله چشم دَدی جان
بابای نگار : باز بهت رو دادم
نگار : عذر میخوام 😳😂
نگار : بعد از اینکه صبحانه رو خوردیم بنده رفتم دوس گرفتم البته آقا آراد هم رفت والا این پسره انگار بدش هم نمیاد 😑 هییییییی مامان خانوم من نمیزارم یعنی بخاطر هانیه هم شده نمیزارم ( راوی : مثلا میخوای چکار کنی خیر سرت 😑 )
نگار : راوی تو رو خدا تو دیگه ولم کن از همه طرف دارم میخورم تو با ما راه بیا دیگه 😐 ( راوی : خب بابا )
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
فوقالعاده عاجی❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤🙌🏻
خیلی خووووووی
عشقم بعدی جونم بعدی بزار دیه 😍😘😻💝💓💗 💖💘♥️💜💙❣️💙💟💚💌💛💕❤️💞 ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه ادامه یک پارت فایده ای ندارد ادامه ادامه ادامه یک پارت فایده ای ندارد
بله چشم حتما حتما امروز پارت بعدی رو میزارم 🌹🥰
عالییییییییییییییییییی
مرسیییییییییی 💛