
از زبون ا.ت دیگه از کوک خجالت میکشیدم این چند وقت همش مزاحمش شده بودم خاب و خوراک براش نزاشته بودم تو ماشین نشستیم هیچی نگفتیمکه کوک سکوت بینمونو شکست *نمیخای چیزی بگی؟؟؟ £ها؟ من؟ چی بگم؟؟ *چیزی شده؟ از دستم ناراحتی £ها؟ نه بابا ناراحت چی؟ چرا ناراحت باشم *خب چرا مث همیشه باهام رفتار نمیکنی؟؟ £ها؟ نه یکم خستم همین *میدونی که نمیتونی به من دروغ بگی £کوک توروخدا انقد سوال پیچم نکن *چی شده؟ نکنه دیگه دوستم نداری؟؟ £کوککک من همچین حرفی زدم فقط گفتم سوال پیچم نکن خستم *باشه دیگه من زر نمیزنم خوبه ؟ £هوووووووف کوک نگه دار *برا چی ؟ £نگه داااار *گفتم چرااااااا £میگم نگه دار حالم خوب نیسسسسسسس خودمو پرت میکنم بیرون خلاص میکنم خودمو هاااا زد کنار در و باز کردم رفتم بیرون داشتم خفه میشدم تو ماشین سریع دویدم سمت ی درخت حالم خیلی بد بود نزدیک بود بالا بیارم از زبون کوک دیدم با سرعت رف سمت درخت بطری اب ماشینو برداشتم رفتم سمتش *حا....حالت خوبه؟؟؟ از زبون ا.ت
تکیه دادم به درخته £اره خوبم *پاشو بریم خونه یکم استراحت کنی خوب میشی £نه نمیخام پیاده میام نمیتونم سوار ماشین شم احساس خفگی میکنم *با این حالت میخای پیاده هم بیای دیگه چییییی £منکه میدونم با تو بحث کردن تهش به حرف تو ختم میشه پس از الان تسلیمم *افرین پاشو دستمو بگیر بریم سوار ماشین شدیم پنجررو تا اخر کشیدم پایین که باد بخوره تو صورتم *الان سرما میخوریا £نه نمیخورم *هعیییییییی رسیدیم دم خابگاه پیاده شدیم کوک رفت و در زد و جین درو باز کرد جین :خوش اومدید بیاید تو رفتیم تو با پسرا سلام احوال پرسی کردیم و من رفتم و لباسامو عوض کردم و اومدم پیش پسرا جفت کوک نشستم
و خودمو تو بغلش جا دادم اونم محکم منو بغل کرد پسرا داشتن میگفتن و میخندیدن خیلی خسته بودم تو بغل کوک خابم برد از زبون کوک جین:کوک *بله جین:ا.ت رو نگاه کن؟ عین بچه هایی که بعد چند وقت مامانشونو دیده بودن تو بغلم خابیده بود و محکم خودشو جا داده بود منم یواش بغلش کردم که ببرمش تو اتاق بلندش کردم داشتم میرفتم سمت اتاق که دیدم ی چیزایی داره زمزمه میکنه £کوک ...منو ببخش خیلی اذیتت کردم کاش اونروز میمردم حداقل .... دیگه داشت اعصابم خورد میشد این حرفا چیه میزنه بردمش رو تخت خودم هم جفتش دراز کشیدمو موهاشو ن.و.ا.ز.ش کردم که نفهمیدمکی خابم برد
از زبون ته داشتم میرفتمکوک رو صدا کنم بیاد یچیزی بخوره در زدم چیزی نگف درو باز کردم دیدم تو ب.غ.ل هم خابشون برده 🥺🥺🥺 رفتمپایین جین:پس کوک؟ تهته :خابش برده جین:اخی خیلی خستس اوکی بیا غذاتو بخور از زبون ا.ت بیدار شدم ساعت و نگا کردم ۹شب بود پاشدم برم دستشویی که متوجه کوک شدم که کنارمه لبخندی زدمو رفتم جیمین:عه ا.ت بیدار شدی؟ £اره ببخشید مزاحمتون شدم واقعا😔😔 جین:ببین اگر اینو جلو کوک بگی ها ما نمیتونیم کاری برات انجام بدیم £😅😅 از زبون کوک یهو از خاب بیدار شدم دیدم ا.ت نیس سریع پاشدم رفتم بیرون *ا.ت کجاس؟؟؟ £من اینجام ع.ش.ق.م *وای بیا اینجا ترسیدم £چرا؟ * هیچی از زبون ا.ت یهو دیدم دارن در میزنن جین رف درو باز کرد ی زنه با داد و بیداد اومد توو ×خواهر زادم کجاس هاااا چکارش کردیدددددد
£باز این *توروخدا به خودت فشار نیار نمیخام دوباره حالت بد شه ٪مامان ا.ت اونجاس × الهی خالت فدات شه نگا بچم چقد لاغر شده چکارت کردن عزیزم داشت میومد نزدیکم منم هی خودمو بیشتر به کوک میچسبوندم ×چرا فرار میکنی ازمون ها؟؟ تهته:میگم ی سوال شما بعد چند سال فهمیدید خواهر زاده دارید ؟میشه بگید نقشتون چیه چرا ول نمیکنید دختره بچاره رو نگا چ بلایی سرش اوردین ی چیزی نکنه اون مرد نقاب پوشم شما فرستادید؟؟ ها؟
×چی میگی من برا چی باید خواهر زادمو بکشم تهته:چرا تعجب نکردی ها؟ میدونستی کسی سراغ ا.ت رفته بود اصلا از کجا میدونستی میخاد بکشتش؟؟؟ ×ها؟ چی چیزه £شما میخاستین منو بکشین؟؟؟ ٪اره میخاست بکشتت از حرفش دهنم باز موند *کوک از کوره داشت در میرف *چی گفتییییی £کوک اروم باش لطفااااا × اره میخاستیم بکشیمش الانم یا این برگه ها رو امضا میکنی یا تا اخر عمرت باید قایم بشی که ی وقت نمیری £چی؟ چه برگه ای؟؟؟؟ × اینا ...وقتی پدر بزرگت مرد همه مال و اموالشو زد به اسم تو به هیچکدوم از بچه هاش هیچی نداد حالا منم اومدم سهممو ازت بگیرم £اگر از همون اول اینوومیگفتی منم برات امضا میکردم نیاز نبود منو تا پای مرگ ببری *چی میگی ا.ت £بده اون برگه هارو *ا.ت میفهمی داری چکار میکنی اونا حق توعه £کوک تو از کی دیدی من از بقیه مال و اموال بخام تا الانم هر چی دارم از خودمه پس نیاز به ارثیه اینا ندارم اینجوری هم از شرشون خلاص میشم ×افرین دخترم تصمیمهوشمندانه ای گرفتی £من دختر تو نیستم برگه هارو گرفتم و امضا کردمم
£میشه دیگه تا اخر عمر نبینمتون ؟ ٪با کمال میللللللل و رفتن *ا.ت تو چکار کردی؟؟ £هیچی سهمشونو بهشون دادم همین *اونا سهم تو بووود £سهم من از این دنیا فقط تویی همینو بسسس کوک اینو شنیدو محکم ب.غ.ل.م کرد جین:اهم اهم £اممم چیزه اهااا من خیلی گشنمه جین:غذا رو گازه اتفاقا تا سرد نشده برید بخورید *خب هر کی زودتر رسید اون بیشتر میخورههه £۱ *۲ £*سهههههه *من زودتر رسیدممممم £عههه قبول نیس خب من مریضم🥺🥺🥺 * نگا نگا چشاشووووو نکن اینجورییی دلم کباب میشه £میگم داره بو سوختنی میاد *چیییی الان نشونت میدم و افتاد دنبالم منم فرار کردم کل خونرو دنبالم کرد پسرا هم داشتن نگا میکردنو میخندیدن دیگه نا نداشتم خسته شدم نشستم £تسلیم😂😂😂😂 *ههه ... با...بایدم تسلیم شیییی ی مشت زدم تو شکمش ادامهههه نتیجهههههههه برو بعدییی لایک یادت نره کیووتییی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت پنج کجاستتتت
عالی💞💞
پنج کوووو🤧💔
عالییییییی
خیلی خیلی خیلی خیلی عالی بود خسته نباشید 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😘😘😘😘😘😘😘💜💜💙💜💜💜
بچه ها من دوتا پارت بعد رو اپ کردم در حال بررسیه لطفا صبور باشه عشقااای من و اینکه من مریض شدم برام دعا کنید خوب شممم دوستون دااارم🥺💜🥺💜🥺💜
زود خوب میشی
ایشالله🥺🥺🥺
هققق.. عالی بود 🥺💜
خالش چقدر....... بود😐 💔
خیلییییی 😂
مرسیییی🥺💗
عالی
مرسییییی💜💜
💜
وویییییی بهتر از این نمی شد خیلی خوب بود 💜
مرسییییی🥺💜🥺💜
هق...عالی اینقدرم به خودت فشار نیار🥺هم تو هم داستانت فوقالعاده هستید🥺❣
مرسییییی عزیزمممممم🥺🥺🥺🥺💜🥺💜🥺💜🥺
گولبونت😙💫🤍