
Name:*دختری از جنس جادو🧚🏻♀️* Part:*8* *Asal* با تعجب نگاهش کردم. انگار با دیدن من جا خورد سلام کرد و رو به بقیه گفت: کیه؟؟ بعد وقتی دید دارم چپ چپ نگاهش میکنم گفت: - اول بهتره بریم داخل رفتیم داخل و نشستیم رو مبل. گفتم: - گم شدم + از شهر اومدی؟ قبل از اینکه بتونم جواب بدم مردی که منو پیدا گرده بود گفت: - اممم نه فک کنم از اونور اومده. پرسیدم: اونور کجااست؟ + همونجایی که تو اومدی. ی دختر که تازه وارد اتاق شده بود با تعجب به ما نگا میکرد با تعجب غیر عادی که توصداش بود گفت: + چییییی از اون یکی دنیاااا؟؟؟ هرسه با خشم بهش نگا کردن که دهنشو بست گفت:(ببخشید) گفتم: یعنی چی اون یکی دنیا؟ دختر تازه وارد جواب داد: + ولش کن اول خودمونو معرفی کنیم...... اسم من دیاناس - به مرد و زنی ک من رو پیدا کرده بودن اشاره کرد و گفت - این آرتامه این یکی لارا - اینم سامه.
گفتم: اسم منم ساراست. سام انگار یکم ناراحت شده بود پرسید: چن سالته؟ گفتم: ۱۴ + اوه خب ما کمکت میکنیم برگردی حداکثر ی هفته طول میکشه پس تو برو استراحت کن مطمئنم پدر و مادرت نگرانت شدن ولی خیلی زود برت میگردونیم. دیانا اتاقشو نشون بده. دیانا پاشد و به من گفت "دنبالم بیا" در یکی از اتاقارو باز کرد و گفت: + اینجا اتاق توئه برات ی چن دست لباس میارم عوضشون کن قطعا گشنته بیا ی چیزی بدم بخوری بعد بیا استراحت کن. - باشه خیلی ممنون معلوم نیست اگه شما پیدام نمیکردید چه بلایی سرم میومد. دنبالش رفتم ی چیزی خوردم بعد لباسایی ک داده بودن رو پوشیدم و یکم استراحت کردم سام: + چی شد؟ - تو اتاقه. از کجا اومده و چطور؟ + نمیدونیم نگفت خیلی گیج به نظر میرسید باید منتظر بمونیم بیدار شه بعد ازش بپرسیم. - آررره راس میگی بذار بیاد ازش بپرسیم. فکرم خیلی مشغول شده بود داشتم فکر میکردم که کیه و چطور وارد اینجا شده خیلی عجیبهه " *ادامه دارد........* "
ممنون که وقت گذاشتید و داستان منو خوندید لایک کنید و کامنت بذارید اگه خوشتون اومد.
ممنون که وقت گذاشتید و داستان منو خوندید لایک کنید و کامنت بذارید اگه خوشتون اومد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام چرا پارت ۴و۷ نیست
خیلی خوب بود منتظر پارت بعد هستم ❤✨
Tn 😘😘
فالویی بفالوو:))