فهمیدم عشق یعنی نرسیدن 💚❤p3

سیلام رفقا چطور مطورین امدم با پارت سوم داستانم امید وارم خوشتون بیاد

از زبان ادرین ادریانا:خوب شد (لباس ادرین)ادرین:ادریانا من میخوام بهت یه چیزی بگم ولی به هیچکس حتی رزی(بهترین دوستش)نمیگی(اسلاید بعد عکس رزی)ادریانا:خو حالا نمیگم ولی بگو دیه چی میخواستی بگی ادرین:د،ه،ن،ت باید قرص قرص باشع ادریانا:جوم به ل،ب،م کردی از کنجکاوی دارم م،ی،م،ی،ر،م ادرین:گوشت رو بیار ادریانا گوشش رو اورد ادرین:من.....من...من...ع،ا...ع،ا،ش،ق مرینت هسم ادریانا:همین مرینت خودمون.... ادرین:اره مگه چنتا مرینت داریم ادریانا:وایییی خیلی خیلی خوشحال شدم بالاخره تو هم عاشق شدییییی واییی دیر شد بدو بدوووو

(رزی👆)ادریانا:وایییی دیر شد بدو بدووووو ادرین:باشه باشههه خیلی دیر شده باید با ماشین بریم نیم ساعته دارم ز،ر و،ر میزنیم رانندهههه راننده:بله قربان ادرین:سریع لامبورگینی سبزم رو از پارکینگ بیار راننده:چشم(دو دقیقه بعد)راننده:بفرمایید ادرین و ادریانا هم زمان:ممنون بیا پولت ادرین و ادریانا: وا هم زمان گفتیم چرا تو حرف های من رو تکرار میکنی ادرین:بسه خسته شدم از بس هم زمان حرف زدم بدو سوار شو

(لامبورگینی ادرین👆)از زبان ادرین(ده دقیقه بعد👈👈)ادرین:رسیدیم پیاده شو و رفتن تو ادرین:زنگ بزن به ماریا آدریانا:باشه و زنگ زد مکالمشون👈ادریانا:سلام ماریا خوبی ماریا:ممنون تو چطوری ادریانا:منم خوبم مرسی کدوم صندلی هستین ماریا:ردیف چهارم صندلی سوم از سمت راست ادریانا:دیدمتون الان میام..... و قطع کرد ادرین:کجان؟ ادریانا:ردیف چهارم صندلی سوم از سمت راست ادرین:دیدمشون بدو بریم و رفتن.... ادرین و ادریانا:سلام مرینت سلام ماریا مرینت و ماریا:سلام مرینت: متأسفانه نیم ساعت از فیلمِ جانرو(از خودم در اوردم)رو از دست دادین ولی اشکالی نداره فوقش میریم اندره بستنی فروش(مرینت ع،ا،ش،ق...... هست بعدا مشخص میشه این جا خالی کیه😈😈)ادرین و ادریانا و ماریا:خوبه(بعد ازفیلم)مرینت و ادرین:به سمت اندره بستنی فروششش ادرین و مرینت:وا با هم گفتیم مرینت و ادرین:😂😂 ماریا و ادریانا:این وسط گرم گرفتیدا مرینت:ادرین میخواستم بگم چند روز دیگه باید بیام شرکتون؟ادرین:حدود یه ماه دیگه مرینت:اها

مرینت:اندره اونجاست👈 ادرین:پس بدویین که بریم مرینت: وای یه ست خیلی قشنگ اونجا هست ولی حیف که دخترونه و پسرونه هست ادرین:میتونیم با هم ست کنیم مرینت:راست میگی من میرم که بخرمش ادرین:نصفش رو من میدم نصفش رو تو بده مرینت باشه(لباسه👆👆)ادرین و مرینت:خیلی خوشگل شدی مرینت:ممنون ادرین:خواهش

مرینت:فکنم ادریانا و ماریا بستنیشون رو خریدن ما هم بریم بیا مسابقه(مگه بچه ای مرینت: ب.ه.ت.و.چ.ه من:میخوای خواهر عزیز دوردونت رو ب،ک،ش،م مرینت: غ،ل،ط کردم)ادرین:از همین الان بدون که بازنده ای مرینت:خواهیم دید ادرین:خواهیم دید و مرینت برد مرینت من بردم و تو باید بستنی من رو حساب کنی ادرین:باشه مشکلی نیست مرینت:مرسی

اسلاید اخر👈👈👈👈👈ادرن و مرینت میخوان از اندره بستنی بخرن مرینت:سلام من ع.ا.ش.ق نشدم ولی بهم یه اسکوپ توت فرنگی و شکلاتی بدین اندره:باشه بیا و بهش داد مرینت:ممنون اندره:خواهش میکنم ادرین:سلام اندره:سلام بیا یه اسکوپ بلوبری به رنگ مو و چشماش توت فرنگی به رنگ مورد علاقش دونه های شکلاتی به رنگ دوم مورد علاشق(مرینت هم صورتی دوست داره هم قهوه ای)ادرین ممنون اندره:خواهش

اضافیییییییی

بابایییییی