عشق دوباره(part 2)

خوب پارت قبل شرط رو کامل کردین ولی لطفا وقتی لایک میکنید نظر هم بدید اگه هم نظرات کامل باشن شما هم نظر بدید چون من هم برای ادامه ی داستان بیشتر ذوق زده میشم و زود میزارم❤☁

ادامه↜از زبون ات : که دیدم یه پرنده داره تو اسمون پر میزنه😂🕊(چیه خو مگه همیشه باید یکی بیاد بدزده این بدبختو😐)رسیدم کافه دیدم تهیونگ نشسته و منتظرمه رفتم سلام کردم و نشستم. از زبون تهیونگ دیدم ات میاد سلام کرد و نشست بعد یکم حرف بهش اعتراف کردم چند لحظه مکس کرد بعد بهم گفت اونم روم کراش داشته🙆‍♂️از زبون ات:از اینکه تهیونگ بهم اعتراف کرد تو شک بودم بعدش بهش گفتم روش کراش دارم  و گفتم نیاز به فکر کردن دارم( 🥱)ادامه در اسلاید بعد

کیفم رو برداشتم خداحافظی کردم و رفتم😐👋 از زبون تهیونگ: بعد حرفامون گفت که فکر میکنه و جوابش رو بهم میگه منم قبول کردم و کیفش رو برداشت و رفت منم گفتم برم خونه🏠به راننده زنگ زدم بیاد من رو به ببره( نکته:تهیونگ هم پولداره و اون دانشگاهی که میرن واسه بچه پولدار هاست💸)ادامه در اسلاید بعد عکس دانشگاه تو اسلاید بعدی🌿

ادامه در اسلاید بعد هست نرو😐🌿

از زبون ات:وقتی رسیدم خونه تازه یادم افتاد تکلیف های زیبایم منتظر من هستن😫وقتی رسیدم بابام پرسید کجا بودی؟ منم گفتم رفته بودم کتابخونه اونم گفت باشه. بابا ات:دخترم من قراره برای جلسه برم بوسان مامانتم که توی شرکتش سرش شلوغه ناراحت که نمیشی؟ ات:نو دَد راحت باش😂بابا ات:😐باشه.ادامه در نتیجه