خب اینم از پارت ۳ نمیدونم کی تایید میشه .امیدوارم زود تایید بشه نمیخام منتظرتون بزارم.خب بریم برای ادامه داستان.
تهیونگ:تو بیا ما یه فکری میکنیم.
همه باهم رفتیم بیگ هیت.
اعضا با منیجرشون یه جلسه گزاشتن و بعد یک ساعا اومدت بیرون.منم گفتم چیشد .قبول کرد سولو کار کنم؟
تهیونگ:نه😔ما باهم کار میکنیم🤩😍😁
داهیون:چ....چی..د...داری میگی.ینی منو بی تی اس باهم.باورم نمیشه.
شوگا:ای بابا باور کن دیگه .البته راضی کردنش کلی دردسر داشتا.
+ازتون ممنونم.واقعا بهم لطف کردین.
بعد متو بردن به خوابگاهی که خودشون توش بودن و یه اتاقم به من دادن.وای قرار بود با بی تی اس تو یه خونه زندگی کنم.عین رویا بود
*تهیونگ و داهیون:خدا خیرت بده نویسنده😁
داهیون:تو چرا خوشحالی ته ته اوپا.
تهیونگ :همینجوری😑😐
نویسنده :حواسم نبود تهیونگ .دفعه بعد قبل حرف زدن خبر بده.
تهیونگ:امر دیگه ای نیست قربان😑😐
نویسنده:خودتو لوس نکن😂*
فرداش با کمک اعضا رفتیم که وسایلامو از هتل بیاریم خوابگاه.حواسم نبود اتاقو پر وسایل بی تی اس کردم.اعضا رفتن تو اتاق و منم که دیدم اوضاع بده .پریدم رد واسایل بی تی اس.
چیزه......خب
آر ام:نیازی به توضیح نیست😂
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
نویسنده به کوکی شیر موز بده نصف داستان با شیر موز رفت 😐
جررررررررر😂😂😂
فقط اون لحظه که تهیونگ اشتباه شعر میخونه😂
عالیه تصورت خیلی خوبه ادامه بده ولی اینگونه با قلب جوانان ایرانی بازی نکن🤣🤣😬
سلام عزیزان دل
لطفا به پیج منم یا سر بزنید عشقا
تا چند روز دیگه تست هام منتشر میشن
لطفا اونا رو انجام بدین
دوستون دارم
خیلی داستانت قشنگه🥺❤️❤️❤️
وای خدا این پارت خیلی بامزه بود😂😂
ایول👍
ببخشید دیر شد.ولی سه تا پارت امروز تایید شد.