شاهدخت جادو (۶)

آ :وای چقدر قشنگه ! ک : میدونم . سپس گردنبند را از دست آریانا می گیرد و برآمدگی دایره مانند قاب یاقوت رو به سمت راست می چرخاند و سپس آنرا بیرون آورد‌ یاقوت را روی میز عسلی می گذارد . در ادامه زنجیر کلید کوچکی قرار داشت . آ :این کلید برای ... ک : صندوق هست و سپس هردو به صندوق خیره شدند.

کلید کوچک وارد قفل می شود و در جعبه ی چوب آرام باز می‌شود. در جعبه یک شنل مشکی مخملی ، یه آلبوم قدیمی ، یک جعبه موسیقی ،یک انگشتر با طرح پروانه و یک سنجاق سینه با طرح فرشته قرار داشت. آ : تحت تاثیر قرار گرفتم.

ک : میدونم شاید اینا از نظر مادی بی ارزش به نظر بیان اما از نظر معنوی خیلی باارزش هستند. آریانا آرام جعبه‌ی موسیقی را کوک کرد و بلافاصله درب جعبه باز شد و مجسمه پری زیبایی نمایان شد و آهنگ ملایمی شروع به پخش شدن کرد.

آ : من می خوام برم بخوابم . جعبه ی موسیقی 'را در جعبه ی قدیمی گذاشت و به سمت اتاقش رفت . در اتاق آریانا : آرام بر روی تخت دراز کشید و جعبه را در آغوش گرفت . دوباره در آن را باز کرد و جعبه ی موسیقی را کوک کرد و هم‌نوا با موسیقی به خواب عمیق فرو رفت.