
❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
موزیک ویدیو رو هم ضبط کردیمـ....برگشتیم به اتاقامون جین: اگه غذا نداریم من درست میکنم جونگ کوک: شما تو یخچالتون شیر موز دارین مینجو: خیر نداریم😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑.... کریستین:نه توی یخچال چاپجه هست جین چاپجه رو گرم کرد... وقتی همش میزد بخار میومد ازش نایون: من موندم اینقدر چابجه میخوریم چرا بالا نمیاریم😂 من: اخه این همه سال باهم بودیم نمیدونید من چابچه دوست ندارم؟؟ هه سو: بابا بخور دیگه یک ساعت گرفتم درست کردم من: باشه مرسی😑😑😑 خوردیم تموم شد. جیسو: عه چرا اتاقامون یکیه😳 من: عیب نداره باهاشون میگذرونیم دیگه وقت خواب شد... صبح روز بعد... انگار خواب مونده بودم....مغزم:پاشو میا یکی داره میاد...اهمیتی ندادم... لابد خانم گلنوین بود.... یهو اومد یکی توی اتاق....ای بابا بازم این پسرست که😑😑بمیری.... یهو نشست روی تختم... فکر کردم جیمینه.... هر ثانیه نزدیک تر میشد.... بی اختیار گفتم: ای بابا برو دیگه چرا اینجایی دم گوشم آروم گفت: بم اج کیم من: چی چی نفهمیدم اروم گفتی اروم گفت: نظرت چیه چند سال دیگه از*دواج کنیم من: یا پشم مقدس...ب. ر.و. ب. ا. ب.... خـب. نـظـری ندارم.. باشه یهو داشت نزدیک تر میشد که هه سو اومد تو. دهنش باز بود از تعجب گفت: یا حضرت بسم ﷲ تو اینجا چیکار داری بچه جیمین: من کجام بچست😑😑 هه سو: با میا چیکار داری بگو🙄😳😳😳 جیمین: عه. چی. من. من فقط خواسم چند سال بعد باهم ازدواج کنیم هه سو: درود بر شرفت. بچمونو از سینگلی در بیار همینه😂😂😂 من آروم: هه سو چی میگییی (البته خودمم توی وجودم علاقمندم بهش... ولی خجالت در خجالته😑) هه سو: باشه بیاین بریم کار داریم عه رفتیم توی سالن که خانم گلنوین گفت: بچه ها امروز خیلی کار داریم... شما فن ساین دارید♥♥♥♥ جیمین: ایولللل فن ساین... ارمی آیم کامینگگ❤❤ خانم گلنوین: 😑😑 ببخشید ولی امروز مارول گرلز فن ساین دارن نه شما مارول گرلز گروهمونه من دم گوش جیمین: اشکالی نداره تو هم میتونی به عنوان ی فن توی فن ساین باشی تهیونگ: ببخصید چیزی شده؟ از کی تاحالا شما دوتا اینقدر صمیمی شدین... :) هه سو: بعدا میفهمید😑😑فعلا بین خودشونه
لباس درست حسابی پوشیدیم و رفتیم فن ساین..... وای که سانا چقدر فن بوی داشت.... همینجور که حواسم به اعضا بود، ی دختر کوچولو اومد گفت: سلام من: سلام عزیزم اسمت چیه _من میا هستم... توهم میا هستی از زبان میا: ای خداا.. عشق ترین فن من😘😘هم اسمی من یهو میا ی جعبه کادو به من داد گفت: این برای تو..... من: مرسی کیوتم..... بعد بهش ی بسته پفک نمکی دادم... بعد زد قدش و رفت... وای که چقدر ناناصی بود💕💕🌺🌺💝💝💝🔮🔮🔮یهو جیمین رو دیدم... جلوی کریستین نشسته بود.... اون مگه از کریستین خوشش میومد؟؟اوم... یهو ی دختر بچه دیگه اومد... همینطور میومدن و میرفتن.... تعداد کمی طرفدار داشتم.... جیمین هم که یک ساعته جلوی کریستین نشسته بود... سرم رو گذاشتم روی میز و دراز کشیدم.... اون واقعا چطور تونست.... اون قول داد که بیاد جلوی میز من💔همینطور که سرم رو بالا گرفتم دیدم جیمین هنوز اونجا نشسته و ی جعبه پشت سرش قایم کرده! نوشته اش خیلی ریز بود ولی روش نوشته بود " عشق قوی است"....
بقیشو توی پارت سه میگم چون حمایت و لایک کمه
بعدی برو
گفتم بقیش توی پارت سه
به حمایت نیاز دارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عکس شخصیتای داستانو بزار بجای توایس چرا کسایی رو میزاری که هیچ ربطی به داستانت ندارن؟
موندم چرا عکس اعضای توایسو گذاشتی وقتی هیچ ربطی به توایس نداره؟
عالیییی بودددد
مرسی
عالی
😘😘
عالییی 😃😃❤❤
مرسی اوجملم❤️🔥❤️🔥