Marinet❤ : حدود ۳ روز از حرف هایی که لوکا بهم زده بود میگذره... لحظه به لحظه دارم بیشتر بهشون مطمئن میشم...! تو این ۳ روز هیچ کاری از پیش نبردیم.. هیچ مدرک یا سرنخی پیدا نکردیم و جز اینکه به همدیگه بپریم و دعوا کنیم کاری نکردیم.... نینو هم حسابی کلافه شده! اما خب با این رفتار آدرین دیگه مطمئنم که لوکا راست میگفت! باید یجوری بپیچونمش و در برم! اما قبلش... موبایلش رو چک میکنم.... && Adrian💚 : من و مرینت روز به روز بدتر میشیم.... هرروز باهم سرد تر رفتار میکنیم... این موضوع ته قلبم رو آزار میده... اما خب چاره ای نیست! دارم به حرفای لوکا پی میبرم... مرینت خیلی مشکوکه... اه اصلا چرا از اول بهش اعتماد کردم؟! لعنت...😪😖 تو افکارم بودم که یه فکری زد به سرم! با خودم گفتم اگه لوکا راست بگه پس مرینت دنبال فرصتیه تا گوشیمو به دست بیاره... خب... بیا امتحانش کنیم! قدم زنان رفتم و موبایلم رو روی میز گذاشتم... بعدم به یه بهونه ای دور شدم..... Marinet❤ : تو آشپزخونه مشغول بودم که متوجه شدم آدرین موبایلش رو روی میز گذاشت و رفت.... این بهترین فرصته ممکنه دیگه هیچوقت گیر نیاد! رفتم سمتش و آروم برش داشتم و نشستم روی زمین.... وای چه عجیب! گوشی رمز نداشت! (خو خنگ خدا داره امتحانت میکنه😐) اول از همه رفتم توی مخاطبین.... خب.... من که چیزی توش نمیبینم.... مامان و بابا و نینو و دویتاش و فک و فامیر و خلاصه این چیزا... اما شاید اسم رمز باشن! همونطور که داشتم تند و تند با گوشی کار میکردم، (سوسماز پلیز😖😂) یهو دستی رو روی شونه هام حس کردم! با ترس و لرز برگشتم... آدرین بود! وای نه.. بدبخت شدم! چهرش پر از غصه بود... با تعجب گفت: داشتی گوشیمو چک میکردی؟!😔 / مرینت: چچچی؟ ننه.... یعنی خب... نه بابا😅 /
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
50 لایک
فعلا برگ ریزونه تمام شد میام برگای شما هم می ریزونم😁😂
عالی یود
ممنون❤
پارت بعدددییی کککووو
😑😑😑😑😑🤕🤕🤕
نوشتم بیا بخون😁💕
عالییییییییییییییییییییییییی 🩹💕
ج چ: حیح کاری نمیکنم•-•🤍🔗
جا خوردی؟ 😹 نگران نباشید اخرش عین بقیه رمانا به هم میرسن 🤍😹
مرسییی😊❤
حالا اگه نرسیدن چی؟!😐😂
میرسن ایشالا😹❤
نرسیدنم.. امم هیچی یکم غصه میخورم 😐
وای چه ریلکس😂🥺🤧
😹
آجی الان دقیقا میخوام بگیرمت و مثل مرینت به صندلی ببندمت و یک گوشی بدم دستت و بگم که کل پارت های داستان رو بنویس
هه هه نخیرم خیال کردی😑
آجیام میکشنت😂💖
ولیا دارم چرت میگم...🙄 نکن گناه دارم😂❤
آجی من کل داستانت رو یک روز خوندم عالی بودددد;-)
راستی میگم که من یک تستی تو پروفایلم راجع به یکی از آجی های خوبم ساختم برو اون رو ببین;-)
مرسی اجولی😊❤
سلام خواهش میکنم آجو:-)
ج چ: خوب بیا بغلم عسلکمـ😍❤❤❤
💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣
الفرارررررر💔😁
یا خود خدا😐
اجو احیانا میل نداری پارت بعدو بخونی؟😐😂
عاشقتم آجیـ رنج میبیری؟💔😂😂😂😁
پس کمی حال ما رو متوجهی... 😁
خیر اصلا رنج نمیبرم😑💔
در ارامش کامل رو تختم خوابم😂
خوب بخوای عسلکـ خوابالو😁
اصلا جا نخوردم باید بیشتر کار کنی رو داستان که بتونی کاری کنی که من جا بزنم😁
شوخی کردم خیلیییی جا خوردم😁😑😁❤❤
حالا هنوز مونده😐
این ک چیزی نیس😂
هعیییی اشتباهیدم😁
عاشق این هماهنگیشونم😁😂
جررر منم😂