
امیدوارم منتشر بشه🤌🏻🌻
سال بعد♡ لبخندی به چهرهی ناامید دریکو زدم و گفتم:همین؟ دریکو:چیز کمیه که میگی همین؟ استینم و بالا زدم با نمایان شدن علامت مرگخورانم گفتم:اگه بخوای حساب کنی الان باهم ست شدیم پش بند حرفم نیشم و باز کردم و پشت سر هم پلک زدم دریکو دستشو وارد موهاش کرد و بهشون چنگی زد دستشو گرفتم و گفتم:از چی ناراحتی؟مگه تو تبودی وقتی من بخاطر همین علامت کوفتی زار زار گریه میکردم میگفتی چیزی نیست؟مگه نمیگفتی ذات ادم به علامت دستش نیس؟ دریکو:موضوع فقط این نیست جودی:خب بگو منم بدونم موضوع چیه دریکو با چشمای قرمز نگاهم کردم یه لحظه به چشمام شک کردم دستنو روی گونهی دریکو گذاشتم و اشکشو پاک کردم گفتم:دریکو که سرشو برد عقب و سریع پاشد رفت سرمو متاسف تکون دادم اخه از چی فرار میکرد؟با یاد اوری کلاس معجون سازی که پرفسور اسنیپ درس میداد سریع بلند شدم و به کلاس رفتم ولی کل فکرم سمت دریکو بود●●● با دیدن دریکو اسمشو صدا زدم که پاتند کرد و رفت لبمو اویزون کردم دو روز بود از من فرار میکرد اه مگه من لولو خرخرم
به خوابگاه رفتم که دیدم دریکو روی مبل نشسته و سرشو بین دستاش گرفته سریع به طرفش رفتم و شونشو گرفتم بالا پرید ولی با دیدن من اروم شد و گفت:چیه؟ جودی:چیه؟یعنی چی که میگی چیه؟دوروزه داری از من فرار میکنی؟خجالت نمیکشی؟میدونی چقدر نگرانت بودم؟معلومه که نمیدونی چون معلوم نیس کدوم گوری یهو غیبت میزنه دریکووو داری صبرم رو تموم میکنی معنی اینکارات چیه؟؟هاااااا؟به من نگا کن دریکو بلند شد و گفت:تمومش کن پاتح جودی:پاتح؟پس اون نزدگیمو عشقم کوفت و زهرمارت چی شد؟ دریکو:منو تو برای هم ساخته نشدیم تو چه بخوای یا نه از خانوادهی پاتحی و من از مالفویها سرمو تکون دادم و گفتم: درست میگی جناب مالفوی سریع ازش دور شدم وارد اتاق مشترک خودم و پانسی و ... شدم هوفففف از هم اتاقیم شانس نیوردیم چه برسه به عشق خودمو پرت کردم روی تخت و جیغم رو توی بالشت خفه کردم لعنت بهت دریکو لعنت زیاد نگران نبودم چون همیشه قهر میکردیم و اشتی میکردیم
دو هفته بعد♡ نه دریکو قدمی برای اشتی برداشته بود نه من خب اخه به من چه تقصیر من که نیست اون باهام سرد شد یهو اه هری:جودی مشکوک میزنی دیگه با دریکو حرف نمیزنی،رفتی تو خودت،چه خبر شده؟ جودی:هیچی نیست برای اینکه دیگه ازم سوال نپرسن سریع بلند شدم و همینجوری که راه میرفتم دور و برم زیر نظر داشتم با دیدن دریکو که سرش پایین بود ناخواسته پاهام قفل کرد پلکی زدم شونههاش میلرزید ولی نفهمیدم داره گریه میکنه یا میخنده هه چه سوال مسخرهای معلومه نبودن من تو زندگیش بهش ساخته داره کیف دنیا رو میبره الانم داره به بال بال زدن من میخنده وگرنه دریکو و گریه? خواستم بیتوجه بهش از کنارش رد شم که با بالا اورن سرش دلم لرزید چشماش سرخ سرخ بود و گونه هاش خیس بود چندتا ضربه به سمت چپ سینم زد و گفتم:اروم باش من نمیرم طرفش عمرااا اون غرورمو خورد کرده هااا. ولی خب دله چیکارش میشه کرد؟عاشق بود و چی نفهم تر از ادم عاشق؟به کنار دریکو که رسیدم اهم اهمی کردم سرش رو به طرف چرخوند ترهای از موهای لختش روی صورتش ریخته بود نگاهم رو به کفشم دوختم و کنارش روی زمین نشستم جودی:چرا اینجا نشستی؟ سوال موجهیبود اخه اومده بود یجا نشسته بود که پشه هم پر نمیزد منم که خرتر از اون میومدم اینجا تا با خودم خلوت کنم هعیییی قبل قهر کردنمون اینجا پاتقمون بود دریکو:خودت چرا اینجایی؟ جودی:همیشه میام اینجام دریکو:منم همیشه میام اینجا موهامو پشت گوش انداختم و گفتم:بهتر نیست بگی باهم میومدیم اینجا دریکو:بحث کردن با تو توی این موقعیت اصلا یه صلاح نیس جودی:توی چه موقعیتی؟؟؟ با مشت کوبیدم به کتفش و پشت سر هم میگفتم:جواب بده،جواب بده،جواب بده یهو اشکام دیدم و تار کرد خودمو پرت کرد بغل دریکو و گفتم:خیلی خری خیلی خیلی خیلی خیلی خری موهام و نوازش کرد و گفت:جودی از من دور باش من فقط بهت اسیب میرسونم!!سرمو اوردم بالا و با بهت نگاهش کردم گفتم:یعنی چی؟ دریکو:گفتم که بهت اسیب میرسونم جودی:دریکو خیلی احمقی به خاطر یه علامت کوفتی داری اینو میگی؟اگه به علامته که منم دارم دریکو:قبلانم بهت گفتم موضوع این نیس و قبل اینکه بگم موضوع چیه بلند شد رفت
***از پشت ستون مثل دزدا داشتم به دعوای دریکو و هری نگاه میکردم یهو هری با چوبدستیش وردی خوند که دریکو پرت شد کف دستشویی و بدنش پر از خون شد جیغی کشیدم و با بیشترین سرعت خودمو به دریکو رسوندم کنارش نشستم دستشو گرفتم گونشو نوازش کردم و صداش میکردم یهو یاد هری افتادم بلند شدم و روبروش ایستادم با مشت های کوچیکم به سینش میزدم و میگفتم:احمق،گاو،خر،نادون،اگه بلایی سرش بیاد تا اخر عمرم باهات حرف نمیزنم هری فقط به دریکو زل زده بود و چیزی نمیگفت یهو اسنیپ اومد و .... ☆☆☆ به حالت قهر رومو از دریکو برگردوندم البته دریکو بیهوش بود و چیزی از حرفامو نمیفهمید برای همین بهترین موقعیت رو برای خالی کردن خودم گیر اوردم جودی:هری همش میگه یه کاسهای زیرنیمکاسته ولی من انکار میکنم اونا میگین میخوایی یه کارایی کنی و وقتایی که غیبت میزنه میری اتاق ضروریات و مثل همیشه من منکرش میشم چون من دریکوی واقعی و حقیقی رو دیدم همونی که دلش اندازه یه گنجشکه ولی تو دوباره شدی همون دریکوی بی روح خشک مغرور البته من مطمئنم تو داری تظاهر میکنی، احساساتت رو میتونم از چشمات بخونم ولی چرا؟چرا؟چرا؟ بخاطر اینکه پاترم؟مگه قبلش نبودم؟هوففف کاش یه جوابی بهم میدادی،من دیگه میرم قبل اینکه بهوش بیای و خودت بیرونم کنی:) بلند شدم و سرفهای کردم که یهو دستم کشیده شد و روی دریکو افتادم به چشمای باز دریکو نگاه کردم و اب دهنمو قورت دادم لرزش مردمک چشمام رو حس میکردم یکمی طول کشید تا اتفاق رخ داده رو درک کنم اخمی کردم و گفتم:ولم کن. حلقه دستش رو دور کمرم تنگ تر کرد و نچی کرد نفس عمیقی کشیدم و عطرشو استشمام کردم اروم تر گفتم:دریکو دریکو:جان جودی:ولم کن دریکو:شب اینجا بخواب جودی:چی میگی؟؟؟؟یعنی چی اینجا بخواب؟؟؟اصلا گیریم مادام پامفری اجازه بده اینجا جا هست؟؟؟؟ دریکو:توکه لاغر تر از یه سوزنی اینجا بغل من جا میشی به دستام به سینش فشار اوردم و گفتم:تو دیوونه شدی ولم کنننن دریکو:نه جودی:اگه ولم نکنی ... هرچی فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید دریکو:،چی میشه؟ تسلیم شده کنارش ولو شدم بقول دریکو انقدر لاغر بودم راحت جا شدم😂 جودی:الان که مادام پامفری اومد بیرونم کرد ضایع میشی ولی دریکو بیتوجه به حرف من اومد بغلم کرد چند دقیقه بعد از نفسای منظمش قهمیدم خوابیده خواستم بلند شم که دیدم جوری بغلم کرده یه میلی متر هم نمیتونم تکون بخورم حرصی به چهرهی غرق در خوابش نگاه کردم کم کم منم خوابم گرفت و به دنیای بی خبری فرو رفتم☆☆☆ با صدای شبیه خرسی چشمام رو یاز کردم که دیدم دریکو طاق باز خوابیده و خروپف میکنه ریز ریز خندیمو و مشتمو کوبیدم به بازوش که بلند شد و گفت:چی؟کجا؟چی شده؟ جودی:دریکو؟😂 دریکو:چیه؟چرا میخندی جودی:تو خروپف میکنی🤣🤣
بچه ها تستای رمان شما هم همینطوره؟الان اینو برای بار دومه تست میکنم قبلیه رو ۵ بار کردم تا منتشر شد🥺به دوستم گفتم برو برام منتشر کن گفت اصلا توی صف بررسی نیست
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
باشه ولی اشکمو درآوردی
وای بعد مدتت ها اومدم تستچی دیدم پارت دادی خر ذوق شدم و خیلی عالی بود.
اره برای منم اینجوریه دو سه بار باید بزارم کلافه شدم
وایییی مرسی عشقممم😙🥲
اره خیلی ادمو اذیت میکنه
وای عالییییییییییییی بود😍😍💚💚
مرسی نفس😍🎶