به دیوار های ترک خورده ی خونه نگاهی انداختم ، که هر وقت چشمم بهشون می افتاد یخ می زدم.
بی توجه به سوز سرما به سمت ایستگاه قطار راه افتادم.
توی راه کل خاطراتم رو با بابام مرور کردم ، اون همیشه توی تمام شیطنت هام همراهیم می کرد ولی مامان همیشه بد عنقی می کرد و کتکم می زد.
حتی یک بار فهمیدم بابا مامان رو با یه مرد دیگه دیده و اون روز یه دعوای خیلی سخت داشتن اما بابا مامان رو بخشید اونم فقط و فقط بخاطر من...
بابا مامان رو خیلی دوست داشت ولی مامان نه برای اون نه برای من هیچ وقت ارزش قائل نبود.
سری تکون دادم و بغضمو قورت دادم و سوار شدم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
هر دو من اول پرنسس سرخ رو خوندم بعد اینو عالین😍😍😘😘
بیسیار عالی و قشنگ💕 آجی میشی؟
مرسی عزیزم 😻
آره معلومه 🌸
هستی 13
منم ترانه ملقب به هیلدا ۱۲ ساله
پارت بعد رو کی میزاری ؟
شب می زارم
حدس میزنم... سهون:/پارت بعد پلیزز خیلی کم مینویسی-_-
-میجو
حدست درسته😂
باشه عزیزم دارم می نویسم این دفعه بیشتر 😂💓
😂
داداش من خودمو...میک.شم...ینی چی کدومشون ؟ هر دوتا بهشتن
خدا نکنه😐😂
مرسی عزیزم🌸
کامنتممنتشرنشد😐💔
عالیییییییییممنیجونم😄💕
سهوناومدهدلببره😐😂
😂😂
هردوداستانعالینننننن😔🤝🏻❤
مرسی عزیزم🌸
به به چند وقت نبودم دو تا پارت گذاشتی تعجب کردم 😏😁
😂😂
سهون اومد صفا آورد😁
هردو رو باهم بنویس😅
اگه وقت کنم چشم💝
چرا انقد کم نوشتی😭
برای اینکه کرم دارم نمدونم😂😂
جان هر کی دوست داری بزار😭