8 اسلاید امتیازی توسط: RENIY انتشار: 4 سال پیش 53 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بازم ببخشید دیر شد 😭 امتحان میان ترم داشتم
از زبون دنی:در رو باز کردم و رفتم داخل دیزی به پشت با لباس عروس ایستاده بود پرسیدم:«دیزی حالت خوبه ؟» اما دیزی جواب نداد رفتم نزدیک تر دست گذاشتم روی شونه اش وقتی برگشت....
اون دیزی نبود تو دستش چوب نوک تیز بود( چوب های نوک تیز معمولی خون اشام ها رو میبرم تو خواب و اگه درس بیاریم بیدار میشیم) ولی چون نوک تیز درخت بلوط سفید مارو میکشه) چوب رو تو سینه ام فرو کرد و من رفتم تو خواب
دختره جلوی چشمای من با چوب معمولی دنی رو زخمی کرد و دنی بیهوش شد کیتن ولم کرد دویدم و دنی رو گرفتم بغلم دلم میخواست کله ی کیتن رو از جاش در بیارم اما لعنی خواهرش بتانی یه جادوگر خیلی قدرتمنده و منو به کیتن متصل کرده اگه یه خراش برداره منم یه خراش بر میدارم رومو کردم به کیتن و گفتم:«شیطان هم یه زره رحم داره اما تو همونشم داری من اسم تو رو چی میتونم بزارم اخه.» کیتن اومد نزدیک و دستم رو گرفت و به زور منو از دنی جدا کردو گفت:«پاشو یه مراسم نصفه داریم که باید کاملش کنیم
کیتن جام رو برداشت و همشو ریخت رو زمین و با لبخند گفت:«فکر کردی من میخوام با تو ازدواج کنم نه بابا کور خوندی عروسی ساختگی بود فقط میخواستم دنی رو بکشونم تو تله همین تو دنی لیاقتون همدیگه اس دنی سال ها پیش عشقمو ازو گرفت دیگه خبری از خدمات ویژه نیست دختر جون.» و منو داد دست یه دانشمند که هر کاری دلش خواست باهام بکنه تا تونستم داد زدم:«ولم کنین.» بتانی تایم رو برداشت و من کاملاً بی دفاع بود دانشمند منو رو یه میز گذاشت و دست و پام رو محکم بست به میز و یا چاقو برداشت و دستم رو برید و گفت:«میدونم خوب میشه فقط یه مقدار از خونت رو میخوام.» بعد دهنم رو باز کرد و پرسید:«پس دندون های نیست کو نشونم بده ببینم برای تحقیقاتم لازمه.» گفتم:«خواب دیدی خیره.» گفت:«که اینطور.»
دانشمند یه سرم برداشت و گفت:«وقتی من اینو بهت بزنم از درون اتیش میگیری و میسوزی تا وقتی که تبدیل به خاکستر بشیپس بهتره دندونات رو نشونم بدی.» دندونام رو نشونش دادم شروع کرد اندازه گرفتن دندونام بعد از اینکه کارش تموم شد گفت:«افرین دختر خوب کارم باهات تموم شد حالا وقتشه که بپوشیم.» ومنو انداخت تو یه اتاق کوچیک نشستم گوشه ی دیوار و شروع کردم گریه کردن
از زبون دنی:بیدار شدم و دیدم تو یه تابوتم و صدای ورد خوندن یه جادوگر میومد و کم کم درد شدیدی کل بدنم رو کنترل کرد در تابوت باز شد و بتانی رو دیدم منو بتانی یه گذشته ای با هم داشتیم بتانی گفت:«سلام دنی.» 200 سال قبل از زبون دنی: داشتم به سمت عمارت الیور ها میرفتم که بتانی رو ببینم وقتی رفتم داخل بتانی محکم بغلم کرد و گفت:«بعد از 8 سال بالاخره برگشتی باید داداشم رو ببینی ازت شاکیه بیا باید یه چیزی نشونت بدم.» و دستم رو گرفت و کشیدم و بردم تو اتاقش و گفت اینو ببین و یه کتاب داد دستم و گفت:«کتاب تلسم ه من بالاخره قبول شدم.» گفتم:«عالیه برات خوشحال شدم.»
از زبون دنی:بیدار شدم و دیدم تو یه تابوتم و صدای ورد خوندن یه جادوگر میومد و کم کم درد شدیدی کل بدنم رو کنترل کرد در تابوت باز شد و بتانی رو دیدم منو بتانی یه گذشته ای با هم داشتیم بتانی گفت:«سلام دنی.» 200 سال قبل از زبون دنی: داشتم به سمت عمارت الیور ها میرفتم که بتانی رو ببینم وقتی رفتم داخل بتانی محکم بغلم کرد و گفت:«بعد از 8 سال بالاخره برگشتی باید داداشم رو ببینی ازت شاکیه بیا باید یه چیزی نشونت بدم.» و دستم رو گرفت و کشیدم و بردم تو اتاقش و گفت اینو ببین و یه کتاب داد دستم و گفت:«کتاب تلسم ه من بالاخره قبول شدم.» گفتم:«عالیه برات خوشحال شدم.»
از زبون دیزی:خوابم برده بود که با صدای جیغ دانشمنده از خواب پریدم و حدس بزنید کی رو دیدم؟
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالی
محشر 😍😍
برم پارت بعد 😊
عالی و محشر بود مثل همیشه
ولی عزیز دلم به نظرم بهتره چند تا داستان رو با هم جلو نبری
مثلا هم ایوا و چنجینگ و تین وولف......
من خیلی وقته منتظر رد رز هستم ولی نمیاد🙁
پس بیبی یه چن تا رو این وسط کات بده تا بقیه رو سریع تر ببری
ممنون😍❤