6 اسلاید صحیح/غلط توسط: نیتا ۲ انتشار: 3 سال پیش 234 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام لطفا این اکنتم فالو کنید نمیتونم وارد اون شم
ناظر جان ممنون میشم تایید کنی
از زبان کت
مرینت سرش رو سینم بود فهمیدم داره به ضربان قلبم گوش میکنه اهنگ تموم شد و مرینت خواب بود
منم خوابم برد اولین شبی بود که راحت خوابیدم
فردا صبح از زبان مرینت
بیدار شدم احساس سنگینی رو سرم کردم
رفتم جلو یه اینه
واییییییییییییییییییییییییییییییییییی!!!!!!!!!!!!!!!!
این چیه
مو هام که تا پایین کتفم بود اومده تا پایین کمرم
یه شبه !!!!!!!!!!!!!!!!!
وای خدا
به کت نگاه کردم خواب بود
رفتم پیش اناهیتا
تا منو دید چشاش به قطر ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹ باز شد
گفتم
اناهیتا به دادم برس
گفت نترس مرینت چقدر موی بلند بهت میاد
سرش داد زدم و گفتم اناهیتا اومدم کمکم کنی نه این که تعریف نتونستم حرفم رو تموم کنم چون
از زبان کت
پاشدم دیدم مرینتم تو بقلم نیست
خیلی ترسیدم که صداش رو از اتاق اناهیتا شنیدم که میگفت
اناهیتا اومدم کمکم کنی نه تعریف نتونست حرفش رو تموم کنه چون وارد اتاق شدم
واو او مای گاد😍😍😍😍😍😍😍
چه مو هایی
اینو که گفتم
اناهیتا دیگه ترکید از خنده
مرینت نشست و گفت
وای خدا چقدر من بد بختم
رفتم پیشش و گفتم
عشق زندگیم چیزی نشده که بهم یه چپ چپ نگاه کرد
اناهیتا گفت
خیل خب حالا مرینت چون دوسش نداری بیا برو حموم اومدی من برات اندازه قبلی کوتاه کنم گفت
باشه
جفتشون بهم چپ چپ نگاه کردن و با هم گفتن
برو بیرون
خندیدم و رفتم بیرون
از زبان راوی
مرینت میره حموم و میاد و اناهیتا مو هاش رو اندازه قبلی کوتاه میکنه ولی بی فایده بود دو دقیقه بعد به طرز باور نکردنی بلند میشد
از زبان مرینت
دیگه عصبی شدم قیچی رو از دست اناهیتا گرفتم
کت اومد تو اتاق و تعجب کرد
شروع کردم به ردن مو هام ولی بی فایده بود که کت و اناهیتا با هم گفتن
مرینت تو داره ۱۸ سالت میشه چون یه خون اشام دو رگه هم هستی مو هات بلند شده کاریش هم نمیشه کرد
نفس عمیق کشیدم و گفتم باشه
رفتم تو اتاقم کت اومد و گفت
بیا بشین مو هات رو ببافم نوشتم شروع کرد به شون کردن مو هام و بافتنشون
بعد اناهیتا اومد تو و گفت
مرینت برای مدرسه اینو بپوش به لباس نگاه کردم و گفتم
باشه
ادامه دارد....
رمان #قربانی.عشق
پارت ۴۱ فصل ۲
از زبان کت
باورم نمیشد اناهیتا بهش گفت اینو بپوش و اونم قبول کرد تو ذهنم گفتم
حالا که اینجوریه هر لباسی که من میگم تو مهمونی ها میپوشی
مرینت منو دوباره بیرون کرد و لباسش رو عوض کرد
از زبان مرینت
لباسم رو عوض کردم کتاب هام رو تو کیفم گذاشتم و با اناهیتا و کت راهی مدرسه شدیم
مثل همیشه کت برای پز دادن و این که نزار پسر های دیگه بهم نزدیک بشن دست منو و تو دستش قفل کرده بود
اناهیتا هم با گوشیش حرف میزد
خلاصه
رسیدیم مدرسه
همه پسر ها دهن باز دختر ها انگشت به دهن
کت هم دست منو محکم تر گرفت میخواستم برم پیش اناهیتا بشینم که کت نفهمیدم چجوری ولی با یه حرکت منو پیش خودش نشوند
از زبان کت
مرینت داشت میرفت پیش اناهیتا بشینه دیدم
که چارلی عوضی داره با نکاه میخورتش
سریعا با یه حرکت اونو پیش خودم نشوندم معلوم بود که شک شده بود
نتونستم جلو خودم رو بگیرم و زدم زیر خنده
اینقدر خندیده بودم که مرینتم رفت و برام اورد
معلم اومد سر کلاس مثل همیشه تیپ عجق وجق زده بود
دیدم مرینت سرش رو پایین گرفته
به کنارش نگاه کردم دیدم چارلی هی داره بهش چشمک میزنه
خانم گلوری هم پایه تخته داشت فرمول مینوشته
اروم پاشدم مرینتم فهمید چی شد نشست اونور منم نشستم جاش
به چارلی یه چشم غره رفتم اونم یه پوف کشید و به ادامه درس گوش کرد
....
از زبان چارلی
پوف شازده فکر کرده میتونه همیشه پیش مری ژونش باشه
زمانی که خونش رو بخورم روحش برای منه 😈
صبر کردم کلاس تموم شد مرینت و اناهیتا داشتن مثل همیشه میگفتن و میخندیدن
رفتم جلو و گفتم
به به چه خوشگل شدی
اناهیتا با اعصبانیت پرید وسط حرفم و گفت
۱ خوشگل بود
۲ گورتو گم کن و به زن داداش من کاری نداشته باش
از زبان کت
من به خاطر معجزه گرم هر صدایی رو میشنیدم نتونستم جلو خودم رو بگیرم رفتم جلو و یه مشت تحویل فکش دادم و اون پخش زمین شد
هیچکس جرعت حرف زدن نداشت چون هر چی باشه من پرنس شاه اکسونه اولم
مرینت دستش رو جلو دهنش گذاشته بود
خلاصه
تا پایان مدرسه مرینت حتی یک کلمه هم با هام حرف نزد
مدرسه کوفتی تموم شد و من و مرینت و اناهیتا راهی قصر شدیم
ادامه دارد....
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالیییییییییییی بود ناراحت شدم اکانتت پرید
درست شد 😂
یوهوووووو.وووووووووووووو