
اصلا حمایت نمیشه اگه دستتون نمیشکنه یه کامنتم بدید اگر حمایت نشه ازش منم دیگه نمیتونم بزارم چون دارم براش زحمت میکشم😞🥺💔💔💔
صب شد جین هو: ا/ت ا/ت ا/ت ا/ت ا/ت ا/ت: هاااننننن چتهههههه جین هو:خواستم اطلاع بدم اگه دوست داشتی بیا بریم مدرسه 20 دقیقه دیه کلاس شرو میشه ا/ت:واااتتتتتتتتتتتتت اومدممممم سریع لباسامو پوشیدم یه لقمه چپوندم تو دهنم و از مامانم خدافظی کردم و رفتم تو حیاط یونا و جیمین و کوکی جلو در بودن تا مدرسه دوییدیم رسیدیم 5 دقیقه از کلاس گذشته بود (راستی ا/ت و یونا دهمن جیمین و کوکی یازدهم جین هو و مین جی هم دوازدهم)
رسیدیم سر کلاس من و یونا نفسمون بالا نمیومد معلم بهمون تذکر و به یونا گفت بره بشینه و از خیلی استقبال کرد گفت که خیلی خوب شد که وامدی برای شاگردای جدیدم منو معرفی کرد تنها کسی اون زمان دیدم مثل ***نگام میکنه چانیول بود اه منو یونا حالمون ازش بهم میخوره خیلی باید مواظب باشم که تنها گیرم نیاره
پسر پرو و پر افاته ایه(درسته؟)این زنگ تموم شد با یونا رفتم تو حیاط رو دوتا صندلی نشستیم بعد دیدیم اون چانیول اومد اه حرصم گرف ا/ت:ببخشید لطفا از این طرف برو چانیول:حاح من هر جا که دلم بخواد میرم ا/ت:کاری نکن که...(ا/ت دستشو تو حالت مشت گرفته بود که کوک دستش رو گرفت)کوک: فک کنم نباید مزاحمت ایجاد کنی درسته مرتیکه ی...(حیف که اجازه نوشتن اینو ندارم و کوک هم از ناظم میترسه)چانیول: هه خیلی حرص داریااا کسی نبود خالی کنی روش؟ا/ت: کوک بیا بریم
(رفتن اونور)(از زبون کوک)رفتم اونور خیلی اعصابم خورد بود ا/ت فهمیده بود خوراکی نیوورده بودم بهم یه تیکه از کیکش رو داد نشستن رو زمین خوردن ا/ت: خوب شد جلومو گرفتی مگرنه بد میشد کوک: خیلی راستی یه اتفاقی افتاده ا/ت: چی کوک: تو پرینتر من بودییییییی ا/ت: فقط یه بار دیه اینو بگو کوک: هههههه خیلی حال میده...(بعد مدرسه ساعت 4) یونا به تلفن ا/ت زنگ زد $ا/ت مشقاتو نوشتی؟&آره دارم ریاضی کار میکنم$تو از کی تاحالا درس خون شدی؟&از همین نیم ساعت پیش
$ول کن میای شب &کجا؟$خونه آقای کیم &کیمچی کیه؟ $ا/ت خوبی چیزی زدی احیانا؟ & گفتی کیمچی $گفتم آقای کیمممم&آهانننن حوصله ندارم فک نکنم بیام راستی وایسا ببینم $چیشد؟&منظورت کیم چانیول هستششششش $خو آره ببین تورو خودا آروم باش چیزی نی پیش هم میشینیم جوم نمیخوریم &خاک باشه میام$گفتی که نمیام & اخه فک کردم میخوایم بریم خونه کیمچی حال نداشتم اما اینو بابام نمیزاره نیام اَه$تو واقعا فک کردی میخوایم بریم خونه کیمچی؟&اوهوم$خاکککک... پس ساعت شیش حاضر باش
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
باشه بک دادم به داستانت هم سر میزنم مرسی 🤗🤗
سلام کیوتی داستانت لایک شد 💚
دنبال هم کردم لطفا دنبال کن و به پارت ۴۲داستان گروه معجزه آسا یه سر بزن و کامنت بده
مرسی 💎🍬💓🍬💓